Document Type : Original Article
Authors
1 Graduate of Persian Language and Literature, Faculty of Humanities, Kharazmi University, Tehran
2 Graduate of Persian Language and Literature, Faculty of Humanities, ،Taebiat modarres University, Tehran
Abstract
Keywords
چکیده
حکیم سنایی غزنوی به گواه آثارش شاعری دوستدار اهلبیت: و معتقد به ولایت ایشان است. موضوع ولایت، وصایت و حقانیت امام علی7 بارها و به شیوههای مختلف بلاغی در اشعار سنایی بازتاب یافته است. انتخاب نوعی ویژه از بلاغت و آرایش کلام در شعر سنایی، با هدف او از سرودن این اشعار که همانا نمایش حقانیت و ولایت امام علی7 است، پیوندی مستقیم دارد. در این جستار از میان شیوهها و رویکردهای بلاغی با روش توصیفی _ تحلیلی، دو شگرد بلاغی بهکاررفته در اشعار سنایی که معنای مورد نظر او را برجستهتر و مؤکد ساخته است، بررسی و تحلیل میشود. نتایج این تحلیل نشان میدهد که در اشعار سنایی، از میان انواع شیوههای بلاغی، حصر و قصر و تقابل و تمثیل که سنایی آن ها را به شکل تقابلهای تمثیلی نیز به کار میبرد، به جهت ایجاد تناسب میان صورت ادبی و معنا و مفهوم متن، برجستهتر از انواع دیگر شگردهای بلاغی است. این پژوهش روشن میسازد که استفادۀ سنایی از این شگردهای بیانی، متناسب با عقیدۀ او در باب ولایت امام علی7 است و باعث گردیده تا او عقیدۀ خویش را دربارۀ حقانیت و منزلت ایشان با وضوح و قاطعیتی بیش تر به مخاطب القا کند و میان صورت و محتوای شعر خود پیوندی معنادار برقرار سازد.
واژگان کلیدی: سنایی، اشعار، علی7، بلاغت، تقابل تمثیلی، حصر و قصر.
مقدمه
ابوالمجد مجدود بن آدم سنایی، شاعر و عارف بلندآوازۀ نیمۀ دوم سدۀ پنجم است که در موضوعاتی گوناگون از جمله زهد و مثل، عشق و عرفان، نقد اجتماعی، قلندریات و اندیشههای ملامتی، مدح و ستایش و هزل و هجو شعر سروده است. سیمای معصومین علیهمالسلام در اشعار زاهدانه، انتقادی و مدح و منقبت سنایی، چهرهای پرتکرار و برجسته دارد. اگرچه در اشعار سنایی مدح و منقبت خلفای راشدین نیز بارها تکرار شده است؛ اما کیفیت و کمیت این اشعار را نمیتوان یکسان دانست؛ چنانکه سنایی خود پس از مدح عثمان میگوید:
ای سنایی به قوت ایمان با مدیحش مدایح مطلق |
|
مدح حیدر بگو پس از عثمان (سنایی، 1374: 244) |
ابیات بسیاری از حدیقهالحقیقه و دیوان سنایی به توصیف و ستایش امیرالمؤمنین علی7 اختصاص دارد. سهم فراوانی از این ابیات گزارش ماجراهای زندگی امیرالمؤمنین، توصیف فضایل اخلاقی و وصف دلاوری و زهد و پارسایی ایشان است که زبانی فخیم دارد و گاه خالی از زیور به نظر میآید، اما در همین حال میتوان بخشی گسترده از اشعار سنایی را نشان داد که با استفاده از آرایههای ادبی و تصاویر تخییلی، تراز زیباییشناختی بالاتر دارند. در اینگونه شعرها نکتۀ قابلتوجه، تناسب آرایۀ به کار گرفته شده با مضمونی است که شعر درصدد بیان آن می باشد. دراین پژوهش قصدبر آن است با روشن ساختن آرایههای پربسامد در آن دسته از شعرهای سنایی که به ستایش امیرالمؤمنین و بیان حقانیت ولایت او میپردازد، نشان داده شودکه این آرایهها توانستهاند در القای مفهوم برتری امیرالمؤمنین7 و حقانیت او تأثیری انکارناپذیر بگذارند و سنایی با هوشمندی بسیار معنای مورد نظر خود را با تصاویری آمیخته است که بتواند هرچه بیش تر بر مقام والای حضرت و جایگاه ولایت و وصایت ایشان تأکید کند و در همان حال که سرودۀ خویش را میآراید، بر روشنی و قاطعیت آن نیز بیفزاید.
1-1. پیشینۀ پژوهش
در باب جلوۀ امام علی7 در آثار سنایی مقالات زیر نگاشته شده است:
1- ایوب مرادی و سارا چالاک، سیمای امام علی7 در شعر سنایی، نامۀ پارسی، تابستان 1389، شماره 53، صص 5-37. نگارندگان بخشی از اوصاف و ویژگیهای حضرت علی7 را بر اساس اشعار سنایی بررسی کرده و احادیث مرتبط با آن را ذکر کردهاند.
2- خلیل حدیدی و خدابخش اسداللهی، امامت در آثار سنایی، نشریۀ دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تبریز، 1384، شماره 197. صص 55- 74. نویسندگان ضمن برشمردن تعریف امامت و مؤلفههای آن در دیدگاه شیعه، به بررسی دیدگاه سنایی دربارۀ امامت پرداخته و چنین نتیجهگیری کردهاند که باور و اعتقاد سنایی شیعی است اما به جهت ملاحظات سیاسی و اجتماعی، تظاهراتی نسبت به آیین اهل سنت نیز از خود نشان داده است.
3- خدا بخش اسداللهی و زهرافتحی، بینامتنیت سیمای علی7 در اشعار سنایی و ناصرخسرو، پژوهشنامه علوی، 1400ق، شمارۀ 12، صص 3-32. این مقاله مقایسه و تطبیقی میان اشعار علوی ناصرخسرو و سنایی غزنوی است.
4- خدابخش اسداللهی وبهنام فتحی ورامین محرمی، فضایل و مناقب علی7 در حدیقه الحقیقه سنایی، پژوهشنامه امامیه، 1398، شمارۀ9، صص 147-173. این مقاله گزارشی کلی از اوصاف حضرت علی7 بر اساس اشعار سنایی ارایه می دهد.
وجه افتراق و تمایز پژوهش حاضر با مقالات یاد شده این است که این پژوهش از منظر بلاغی به بازتاب ولایت و حقانیت امام علی7 در آثار سنایی میپردازد و از این دیدگاه، پژوهشی تازه است.
1-2. پرسشهای پژوهش
1- آیا در شعر سنایی میان شیوههای بلاغی و مضمون بیان شده دربارۀ حقانیت امام علی علیه اسلام نسبت و سنخیتی وجود دارد؟
2- سنایی با چه شگردهایی توانسته میان صورت و محتوای شعرش دراینباره پیوند برقرار کند.
1-3. فرضیههای پژوهش
1- سنایی شیوۀ بلاغی را متناسب با مفهوم مورد نظرش به کار میگیرد.
2- او با استفاده از شگرد های بلاغی تمثیل، تقابلهای تمثیلی و حصر و قصر بر مفهوم مورد نظر خویش تأکید میکند.
1-4. اهمیت و ضرورت پژوهش
سنایی یکی از بزرگ ترین شاعران ادبیات فارسی است که در دوران غزنویان میزیسته، اما بهترین مدایح او در بزرگداشت اولیاءالله، پیامبر اکرم6 و امامان شیعه: است. او نخستین کسی است که از پس ابیات مختصر ابوسیعد ابیالخیر (357-440ه ق)، ابوعلی دقاق نیشابوری (فوت 405ق) و ابوالحسن خرقانی (فوت 425ق) که رنگ و بوی عرفانی داشت، نظامی عارفانه را در شعر فارسی پایهگذاری میکند و تأثیری مستقیم بر شاعران بلندمرتبهای چون عطار و مولوی میگذارد. بیشک جایگاه رفیع سنایی برآمده از قوت او در ارایۀ مفهوم و مضمون والا در کنار توانمندی او در بلاغت است و با ضعف هر کدام از سویههای صوری و باطنی، شعر سنایی نمیتوانست به این پایه از اثرگذاری دست یابد و این نکتهای می باشد که در بررسی اشعار دینی سنایی مغفول واقع شده است. یکی از مواردی که میتواند درهمتنیدگی شاعرانه و ماهرانۀ صورت و محتوا را در شعر سنایی نمایش دهد، شیوۀ بلاغی شعر او در گزارش حقانیت امام علی7 است؛ امری که این پژوهش درصدد تبیین آن است.
1-5. روش پژوهش
پژوهش حاضر با روش توصیفی- تحلیلی بر پایۀ منابع کتابخانهای انجام پذیرفته است. نخست ابیات مرتبط با امام علی7 از دیوان سنایی و حدیقهالحقیقه جمعآوری شده و پس از تحلیل نمونههای منطبق شرح و طبقهبندی شده است.
بدون تردید میتوان گفت بعد از پیامبر اکرم6، هیچ شخصیتی در آثار سنایی به بلندمرتبگی امام علی7 نیست. سنایی امیرالمؤمنین7 را سراحرار، سرفراز مهاجر و انصار و علمدار و علمدار رسول و تاج دین مینامد. او نسبت به وقایع مختلف زندگی ایشان آشنایی کامل دارد و بسیاری از این حوادث را در شعر خود بازتاب داده است، از جمله می توان به ماجرای عقیل و مال بیش تر خواستن او از بیتالمال، پیکار در جنگهای صفین، خیبر، کشتن عمرو بن عبدود، نقش امام علی7 در جنگ جمل، رویداد ابن ملجم و شهادت امامت علی7 اشاره نمود.
امام علی7 در شعر سنایی کسی است که خداوند او را آشکارکنندۀ دین محمدی میداند و از بهشت برای او ذوالفقاری شرکزدای میفرستد:
آمد از سدره جبرئیل امین آوریدش به نزد پیغمبر |
|
لافتی کرده مر ورا تلقین لشکر کفر تار و مار کند |
سنایی به میزانی علی7 را به پیامبر اکرم صلی الله علیه نزدیک میشمارد که میگوید:
هردو یک قبله و خردشان دو دو رونده چو اختر و گردون |
|
هر دو یک روح و کالبدشان دو هر دو پیرایۀ شرف بودند |
و این معنی را با تکیه بر امر ولایت بار دیگر در حدیقه و در نعت رسول6 به این صورت تکرار میکند:
هر دو یک رنگ از درون و برون هرکه از در درآمده بر او |
|
او چو موسی علی ورا هارون تاجِ «زِدنی» نهاده بر سر او |
ازاینرو سنایی امام علی7 را وصی، علمدار و جانشین پیامبر6 میداند که رسول در دین را به او سپرده و او نایب کردگار است و محبت یا کینۀ مردمان نسبت به ایشان، آنها را بهشتی یا دوزخی میسازد. آنچنانکه در حدیثی از پیامبر6 آمده است «ِ إِنَّ عَلِیاً قَسِیمُ النَّارِ لَا یدْخُلُ النَّارَ وَلِی لَهُ وَ لَا ینْجُو مِنْهَا عَدُوٌّ لَهُ إِنَّهُ قَسِیمُ الْجَنَّةِ لَا یدْخُلُهَا عَدُوٌّ لَهُ وَ لَا یزَحْزَحُ عَنْهُ وَلِی لَه» (ابنبابویه، 1376: 31)؛" همانا علی تقسیم کنندۀ جهنم (نار) است. کسی که یاور و دوست او باشد وارد آتش نخواهد شد و کسی که دشمن او باشد از آن نجات نخواهد یافت. همانا او تقسیم کنندۀ بهشت است. کسی که دشمن او باشد وارد آن نخواهد شد و کسی که دوست او باشد از آن محروم نخواهد شد.":
نائب مصطفی به روز غدیر |
|
کرده در شرع مر ورا به امیر پیدا به تو کافر از مسلمان |
سنایی معتقد است که خداوند خود، علی7 را ولی مؤمنین خوانده و این امر را بهتصریح در بیتی از ماجرای تیر بیرون کشیدن از پای ایشان در نماز آورده است:
چون برون آمد از نماز علی آن مر او را خدای خوانده ولی
(همان، 266)
و در جای دیگر میگوید اقتضای ارادۀ خداوند بر این بوده که دینش را با شمشیر علی7 و بهواسطۀ رسول اکرم صلی الله علیه تقویت کند:
قوت اسلام و دین بود اقتضای ایزدی ذوالفقار احمد اندر دست حیدر داشتن
(سنایی، 1387: 556)
سنایی دشمن علی7 و انکارکنندهاش را نادان و کافر میداند:
تو کشیدی ز کافری پندار تیغ بر روی حیدر کرار
(سنایی، 1374: 275)
از دیگر اوصافی که سنایی برای علی7 برمیشمرد، میتوان به نیرومندی و شجاعت، بخشش و سخاوت، مردانگی، انسانیت و ایمان و اخلاص اشاره کرد:
سراسر جمله عالم پر ز شیر است |
|
ولی شیری چو حیدر با سخا کو (سنایی، 1387:620) |
برخی از کلیدواژههای مهم در فرهنگ شیعی نیز در اشعار سنایی یافت میشوند؛ مانند وصی، عترت، آل یاسین، حب حسنین، حب حیدر، دین جعفری، حق غصبشدۀ حضرت زهرا سلامالله علیها، خیرالنساء، امامت و مقام امام رضا7، مقام حضرت مهدی7، ماجرای کربلا و شهادت امام حسین7 و...:
جز کتابالله و عترت ز احمد مرسل نماند بندگی کن آل یاسین را به جان تا روز حشر |
|
یادگاری کان توان تا روز محشر داشتن |
3-.1 تمثیل و تقابلهای تمثیلی[1]
تمثیل اصطلاحی است که در تاریخ بلاغت فارسی با معانی مختلف تعریف شده است. فتوحی انواع تمثیل را در علم بیان ذیل چهار دیدگاه تقسیمبندی و تعریف کرده است: «دیدگاه نخست: تمثیل را مترادف و هممعنی با تشبیه میداند (مطرزی و ابن اثیر)؛ دیدگاه دوم: تمثیل نوعی تشبیه است که وجه شبه مرکب از امور متعدد باشد(جرجانی، سکاکی، خطیب قزوینی و جمهور بلاغیان)، دیدگاه سوم: تمثیل را از زمرۀ استعاره و مجاز میشمارند و آن را از تشبیه جدا میکند؛ دیدگاه چهارم: تمثیل داستانی است که پیامی در خود نهفته دارد و معادل الیگوری در بلاغت فرنگی است» (فتوحی، 1383: 150). جواد مرتضایی با نقد تعاریف مختلف متقدمان و معاصران در باب تمثیل، در مقالۀ «تمثیل، تصویر یا صنعت بدیعی؟» آن را این گونه تعریف میکند: «تمثیل عبارت از این است که شاعر یا نویسنده برای اثبات و قبولاندن موضوع ذهنی خود به مخاطب (در حکم مشبّه)، مثال و نمونهای عینی و محسوس میآورد (در حکم مشبّهٌ به) و مدعی شباهت میان آن دو است» (مرتضایی، 1390: 36). تعریف یادشده، مبنای پژوهش حاضر است. به این گونه، در تمثیل ابتدا گوینده ادعایی میکند و سپس با گزارهای آشنا یا از پیش اثباتشده، مدعای خود را ثابت میکند یا برای آن مثال و مانندی میآورد. زیبایی این تمثیل برآمده از تأثیری است که بر القای معنای نخست میگذارد. جرجانی معتقد است که این زیبایی ازآن جا سرچشمه می گیرد که آدمی دوست دارد از یک معنای پنهان به معنایی روشن و از پس کنایه به تصریح برسد. (جرجانی، 1389:90 - 91) پس تمثیل یکی از عناصر تخییلی است که میتواند استدلالی خیالانگیز محسوب شود: «طریقۀ استدلال قوۀ تخیل غیر از طریقۀ استدلال عمومی بوده و از آن جدا میباشد. وی سخنانی را که از طریقی دیگر به ثبوت پیوسته است به روشی نو و تازهتر ثابت مینماید و این طریقۀ استدلال اگرچه مبنی بر خطابیات و یا یک نوع مغالطۀ منطقی می باشد؛ لیکن شاعر آن را با نیروی تخیل در پیرایهای بیان مینماید که سامع به هیچ وجه نمیتواند متوجه صحت و بطلان قضیه شود؛ بلکه مسحور آن می گردد و سر تسلیم فرود می آورد و آفرین میگوید» (شبلی نعمانی، 1363: 4/ 28) ازاینرو، تمثیل موجب میشود معنای ارادهشده توسط مؤلف، (در مدح، ذم، تعلیم و جزآن) باشکوهتر، مأنوستر و اثرگذارتر انتقال یابد. (جرجانی، 1389:85 - 86)
سنایی همین روش از تمثیل را در قصیدۀ «در پاسخ پرسش سلطان سنجر در باب دین» به کار میگیرد. ادعای او در این قصیده در ابیات زیر منعکس شده است:
من سلامتخانۀ نوح نبی بنمایمت |
|
تا توانی خویشتن را ایمن از شر داشتن |
سنایی برای آن که این ادعا را برای مخاطب خویش اثبات کند از شگردی استفاده می نماید که از آمیختن تمثیل و تضاد و تقابل حاصل میشود و در این جستار ما آن را «تقابل تمثیلی» مینامیم. تضاد و تقابل نیز مانند تمثیل آرایهای است که در عین تقویت وجه زیباییشناختی متن، خاصیت روشنگری مفهوم و معنای آن را نیز دارد؛ زیرا هر کدام از سویههای یک تقابل، بهموجب اصل «تعرف الاشیاء باضدادها» به شناساندن سویۀ دیگر یاری میرسانند. از سوی دیگر، تضاد و تقابل در متن ادبی، آفریننده و تقویتکنندۀ جدال و پویایی است و مخاطب را در مقابل یک انتخاب قرار میدهد؛ انتخابی که او را به سمت یکی از سویه های تقابل متمایل میسازد. (مشاهریفرد، 1395: 234)، به این ترتیب، آمیختن تمثیل و تضاد و تقابل، به شکلی مضاعف خواننده و فهم او را با متن درگیر میکند و به شیوهای هنری او را فرا می خواند تا از میان دو مفهوم و تصویر ارایهشده در متن که بهوسیلۀ تضاد و تمثیل، روشن و ساده گشتهاند، یکی را برگزیند.
سنایی در قصیدهای که یاد شد، پیش و پس از ادعای خود مبنی بر میر و مهتر بودن امام علی7 و حقانیت جانشینی ایشان بر پیامبر مصطفی صلی الله علیه، تمثیلهای تقابلی بسیاری را ذکر میکند. در زیر به برخی از این ابیات اشاره میشود:
هر که چون کرکس به مرداری فرود آورد سر کی تواند همچو طوطی طمع شکر داشتن
(سنایی، 1387: 552)
در این بیت سنایی برای نشان دادن چهرۀ واقعی حق و باطل و طرفداران آن ها که در اینجا مراد ولایت و حقانیت علی7 در برابر غاصبان و نالایقان است، از تقابل تمثیلی «کرکس و مردار» در برابر «طوطی و شکر» بهره میبرد. کرکسان همان طرفداران باطل هستند که بهجای توجه به حقیقت، که شکر تمثیلی از آن است، به مردار روی میآورند؛ مردارانی که تمثیل اهل باطلاند. بهعبارتدیگر تقابل باطل و اهل باطل در برابر حق و اهل حق که نمود حقیقی آن ها همان غاصبان ولایت و طرفدارانشان در مقابل علی7 و اهل ولایت اواست:
کرکس و مردار در برابر طوطی و شکر
â â â â
اهل باطل غاصبان اهل ولایت علی7
تا دل عیسی مریم باشد اندر بند تو کی روا باشد دل اندر سم هر خر داشتن
(همان، 552)
تقابل تمثیلی در این بیت بر تقابل عیسی7 و خرش استوار می باشد. عیسی روحالله7 و مرکبش که یک خر بوده است، در ادب فارسی غالباً نماد روح و جسم هستند. روحی که بر مرکب جسم غالب و راکب است و جسم باید بهعنوان مرکب در خدمت آن باشد. در بیتی که ذکر شد، عیسی تمثیلی از حقانیت علی7 در برابر مخالفان و غاصبانی به شمار می رود که سنایی با تمثیل خر از آن ها یاد کرده است.
عیسی در برابر خر
â â
علی7 غاصبان
یوسف مصری نشسته با تو اندر انجمن زشت باشد چشم را در نقش آزر داشتن
(همان، 553)
این بیت نیز تمثیل تقابلی دیگر از مقابلۀ علی7 و مخالفان او با نمایش تقابل یوسف7 و نقش آزر است. یوسف7 جلوۀ اعلای جمال است و قابل قیاس با نقش آزر بتتراش نیست. در این بیت زیبایی حقیقی و معنوی علی7 در برابر نقشهای تصنعی و بیروح غاصبان و مخالفان او قرار دارد.
احمد مرسل نشسته کی روا دارد خرد دل اسیر سیرت بوجهل کافر داشتن
(همان، 553)
در این جا همان معنای پیشین، در تقابل پیامبر اسلام صلی الله علیه و بوجهل نمایش داده شده است. آیا عقل دل بستن به بوجهل را با وجود کسی چون محمد مصطفی می پسندد؟ در این تمثیل علی7 در جای پیامبر7 و مخالفان او در جای بوجهل نشستهاند. همین معنی با تکیۀ بیشتر بر امر خلافت و حکومت در بیت زیر تکرار میشود:
تا سلیمانوار باشد حیدر اندر صدر ملک زشت باشد دیو را بر تارک افسر داشتن
(همان)
در زمان سلیمان نبی7، دیوها چند صباحی با مکر و حیله و با به دست آوردن انگشتری او، بر مسند قدرت تکیه زدند. تقابل دیو و سلیمان7 را سنایی بهعنوان تمثیلی از تقابل علی و غاصبان جایگاه او نمایش داده است. او در بیت دیگری این سلطنت قهری و باطل را اینگونه نکوهش میکند:
کی روا باشد به ناموس و حیل در این راه دیو را بر مسند قاضی اکبر داشتن
(همان)
و در بیتی دیگر با تمثیلی برساخته از تقابل خضر7 و ستور لنگ میگوید:
خضر فرخپی دلیلی را کمر بسته چو کلک جاهلی باشد ستور لنگ رهبر داشتن
(همان)
خضری که قدومش خجسته و فرخنده است و راهنمای گمشدگان و سرگشتگان است، چگونه قابل قیاس با چارپای لنگی است که خود نیاز به مراقبت و رسیدگی دارد؟
ای سنایی وارهان خود را که نازیبا بود دایه را بر شیرخواره مهر مادر داشتن
(همان، 554)
مهر و محبتی که مادر به فرزند دارد قابل قیاس با محبت ظاهری یا احیاناً فریبندۀ دایه نیست. بر طبق احادیث پیامبر و علی علیهماالسلام پدران این امت هستند: «أنا و علی أبوا هَذِهِ الْأُمَّةِ» (ابن شهرآشوب، 1369:1 /229) و «حَقُ عَلِی عَلَى هَذِهِ الْأُمَّةِ کَحَقِّ الْوَالِدِ عَلَى الْوَلَد»، " حق علی7 بر امت هم چون حق پدر بر فرزند است." (طوسی، 1414ق: 54) پدر و مادر سرپرست حقیقی و غمخوار راستین کودکهستند. جایگزینی سرپرستان واقعی امت با غاصبان حق ایشان، بهسان تقابل تمثیلی مادر و دایه به شمار می آید. این تقابل تمثیلی، بیانگر تقابل ولایت حقیقی و مجازی است:
ولایت مادر بر فرزند ولایت علی بر امت ولایت حقیقی |
ولایت دایه بر فرزند ولایت غاصبان و نالایقان بر امت ولایت دروغین و مجازی |
گبرکی بگذار و دین حق بجو از بهر آنک ناک را نتوان بهجای مشک ازفر داشتن
(سنایی، 1387:554)
در این بیت نیز سنایی از مخاطب خویش میخواهد که دست از عقیدۀ باطل خود بردارد و دین حقیقی را که همان ولایت علی و اولاد طاهرین او علیهمالسلام است، بپذیرد. در این بیت برای نشان دادن تفاوت حق و باطل از تمثیل مشک ناب و مشک تقلبی و ناخالص (ناک) بهره میبرد. غاصبان حق علی متقلبانی بودند که با زور و حیله خود را بهعنوان مشک خالص جلوه دادند؛ درحالیکه هیچ بویی از حقیقت مشک خالص به مشامشان نخورده بود و در واقع بهجای مشک به امت پیامبرصلی الله علیه ناک را عرضه کردند و جامعه را از بهرهمندی از بوی خوش حقیقت محروم ساختند.
ابیاتی دیگر نیز از سنایی با همین شگرد بلاغی، یعنی آمیختن تمثیل و تقابل برای تقویت تقابل و عینیتبخشی بیش تر به آن، در بیان تقابل علی7 و مخالفانش در زیر ذکر میشود:
من چه گویم چون تو دانی مختصر عقلی بود مصر اگر اقطاع داری دست از کنعان بدار |
|
قدر خاک افزونتر از گوگرد احمر داشتن از علی بیزار گردی دست در قنبر زنی؟(همان:691) |
با استفاده از ابیات بالا میتوان جدول زیر را رسم کرد که در آن بهخوبی آمیختگی تقابل و تمثیل به عنوان شگردی زیباییآفرین که به روشنی هرچه تمامتر حقانیت امامعلی7 را نشان میدهد، قابل مشاهده است:
جدول تقابلهای تمثیلی
تمثیلهای امام علی7 |
تمثیلهای غاصبان و نااهلان |
طوطی عیسی یوسف احمد6 سلیمان خضر گوگرد احمر تسنیم و کوثر آفتاب مشک ازفر مهر مادر موسی ایمان دین خراز کرار راهبر روغن گاو عنبر شکر خورشید |
کرکس خر آزر بوجهل دیو ستور لنگ خاک پارگین زهره ناک دایه فرعون نفس نقش پارگین شیراز (ماست کیسهای) |
در تقابلهای بالا، این وجوه دلالتی را میتوان دریافت کرد: تقابل شایستگان حقیقی در برابر نااهلان غاصب، تقابل راکب و مرکوب یا اصل و فرع، تقابل زیبایی حقیقی در برابر نقش های تصنعی، تقابل هادی برحق در برابر جاهل گمراه، تقابل سیادت اهل حق در برابر سیادت اهل باطل، تقابل رهیافته و راهنما در برابر گمراه و درماندۀ راه، تقابل کالای قیمتی در برابر کالای کمارزش، تقابل بوی خوش در برابر بوی متعفن، تقابل نور، حقیقی در برابر نور بیفروغ و مجازی، تقابل کالای اصل در برابر کالای تقلبی، تقابل محبت حقیقی در برابر محبت تصنعی و مجازی، تقابل ایمان واقعی و ایمان دروغین، نور و ظلمت و جز آن ها.
2-3. حصر و قصر[2]
قصر یا حصر، منحصر کردن مسندالیه در حکمی است. (شمیسا، 1383: 99). حصر و قصر اجزایی دارد: «مقصور» کسی یا چیزی می باشد که قصر بر آن صورت گرفته است. «مقصورعلیه» فعل یا اسم یا ظرف و بهطورکلی حالتی است که به آن اختصاص یافته و «ادات قصر» کلماتی مانند مگر، الا، فقط، بس، همانا، همان، تنها و امثال اینهااست که به کمک آنها قصر انجام میشود. برای نمونه در شعر زیر سنایی به وسیلۀ ادات حصر اخلاص عمل و فرمانبرداری صرف امام علی7 را از حضرت حق اینگونه بیان میکند:
هرگز از خشم هیچ سر نبرید |
|
جز به فرمان حسام بر نکشید |
این شیوۀ بلاغی آن گاه که بخواهند امری یا صفتی را دربارۀ شخص یا امری دیگر انحصار دهند، بهترین شیوه و مؤثرترین آن است. یکی دیگر از شگردهای بلاغی سنایی در بیان حقانیت علی7 استفاده از همین شیوه است. استفادۀ سنایی از حصر و قصر در بیان حقانیت امام علی7 نشاندهندۀ این است که سنایی ولایت بر امت رسول و جانشینی ایشان را امری انحصاری میداند.
اصطلاحی دیگر که دربحث حصر و قصر در کتب بلاغی مطرح است، «طرق قصر» می باشد. طرق قصر، یعنی روشهای ایجاد قصر، بسیار مورد اختلاف علمای بلاغت است. در جمع آرای بلاغیون، میتوان طرق قصر را 11 روش دانست (جمالی، 1389: 113)، اما بهطورکلی، کارآمدترین روشهای قصر در فارسی عبارت قصر از طریق تکرار، تقدم آنچه باید مؤخر باشد، کاربرد ضمیر (شمیسا، 1383:103-105)و کاربرد «نه» و قصر از طریق «تا» و «همین» است. (کزازی، 1374:194-198).
حصر و قصر از نظر نوع مقصور و مقصور علیه نیز انواعی دارد؛ مانند قصر صفت بر موصوف که قصر کردن صفت یا حالتی بر موصوف است. در کتب بلاغی مثالی که در قصر صفت بسیار به چشم میخورد، جملۀ «لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار» است: ناشر، بیتا: 109)؛، یعنی صفت فتوت فقط و فقط به علی7 اختصاص دارد.
سنایی نیز در توصیف امام علی7 از این آرایه بسیار استفاده میکند. برای نمونه در ابیات زیر چهار صفت جمال و جلال و کمال و منزلت والا در میدان دین را منحصر کرده است در موصوفی به نام علی7:
هیچکس را در جهان این مایۀ مردی نبود |
|
کو به میدان خطر سازد برای دین وطن (سنایی، 1387:567) |
و در بیت زیر حکمت و عزت را تنها مخصوص او میداند:
حکم و عز بابت علی باشد شیر را تب ز بددلی باشد
(سنایی، 1374: 80)
استفادۀ سنایی از حصر و قصر تنها به قصد منحصر کردن یک صفت در موصوف نیست. حصر و قصر معانیای را به متن اضافه میکنند که بلاغیون آن را «مقاصد قصر» مینامند. قصر مقاصد متعدد دارد، اما سنایی در استفاده از حصر و قصر، بیش تر مقاصدی چون «بزرگداشت مقصور»، «ترغیب و تشویق»، «تحقیر غیر مقصور» و «بیان قاطعیت عقیده و پافشاری بر حکم» را دنبال میکند. او با به کار بردن حصر و قصر، همزمان امام علی7 و جایگاه منحصربهفرد ایشان را گرامی میدارد، مخاطب را به ستایش و شناخت او تشویق میکند و احساس ولایتپذیری را در مخاطب تقویت میسازد، به خوارداشت غاصبان حق علی7 و تحقیر آنها میپردازد و عقیدۀ استوار خویش دربارۀامام علی7 را بهروشنی و قاطعیت ابراز میدارد. در مثالهایی که در ادامه خواهد آمد میتوان تمام این مقاصد حصر را مشاهده کرد.
یکی دیگر از تقسیمبندیهایی که در حوزۀ حصر و قصر انجام میشود، تقسیم آن به «قصر حقیقی» و «قصر ادعایی» است. قصر حقیقی قصری است که موصوف و صفت آن حقیقتاً به یکدیگر تخصیص یابند؛ یعنی حصر و اختصاص بر اساس واقعیت و باور عموم باشد، نه بر پآیۀ پندار شاعرانه یا امری ادعایی. (هاشمی، بیتا:332). بهبیاندیگر، پشتوانۀ قصر ادعایی فقط تخیل شاعر و ادعای اواست و هیچ دلیل یا قبول عامی پشت آن ادعا وجود ندارد.
سنایی که با استفاده از حصر به بیان حقانیت انحصار ولایت و امامت برای امام علی7 نیز میپردازد، برای آن که حصر خود را از جملۀ حصر و قصر حقیقی قرار دهد و از قصر ادعایی دور سازد، به روایات و احادیث معتبر یا وقایع تاریخی مسلم اشاره میکند تا باور عمومی را نسبت به حصر خود استوار گرداند. در مثالهای زیر میتوان این امر را بهروشنی مشاهده نمود:
برای نمونه سنایی با اشاره به حدیثی از پیامبر اکرم که میفرماید: «أَنَا مَدِینَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِی بَابُهَا» (ابن بابویه، 1376: 345)، میگوید:
چون همی دانی که شهر علم را حیدر در است خوب نبود جز که حیدر میر و مهتر داشتن
(سنایی، 1387: 553)
از جمله لوازم رهبری و ریاست جامعه، جامعیت علمی است و امام علی7 به گواهی این حدیث و به اقرار همگان در علم و خرد یگانه بودهاند. جملۀ «سلونی قبل أن تفقدونی» از آن حضرت حکایت از همین احاطۀ علمی دارد. سنایی در بیتی که ذکر شد، امیری و سروری را به سبب علم والای حضرت علی7 تنها برازندۀ شخص ایشان میداند و این صفت را محصور در شخصیت والای حضرت برمیشمرد و برای آن که این ادعایش را از دایرۀ حصر ادعایی بیرون بیاورد، با اشاره به حدیث مذکور، تأیید مؤمنان را دربارۀ حصر خویش، به دست میآورد.
در بیتی دیگر با توجه به همان حدیث یادشده و نیز واقعۀ تاریخ مسلمی که حکایت از رشادت علی در جنگ خیبر دارد میگوید دروازۀ ورود به سرزمین دین تنها و تنها وجود مبارک علی7 است:
چون در خیبر بهجز حیدر نکند، از بعد آن خانۀ دین را که داند کرد جز حیدر دری؟
(همان، 665)
و در همین معنا با توجه به خدمات فراوان علی7 در زمان حیات پیامبرصلی الله علیه به دین اسلام و مسلمین، باغبانی و آبادانی دین را مخصوص و منحصر در شخص امام علی7 میداند. خدماتی چون خوابیدن در بستر پیامبر6، نقش ایشان در جنگها و حمایتشان از رسول اکرم صلی الله علیه در زمان سختیها و نیز توصیههای أکید ایشان دربارۀ جایگاه والای امیرالمؤمنین7، از جمله آن جا که فرمود: «علی مع الحقّ و الحقّ مع علی یدور حیثما دار» (طبرسی، 1417ق: 1/316) و «عَلی یعْسوبُ الْمُؤْمِنینَ»، " على پیشواى مؤمنان است.» (طوسى، 1414: 355) و همچنین حدیث «فَإِنِّی قَدْ رَضِیتُ بِکَ عَبْداً وَ حَبِیباً وَ رَسُولًا وَ نَبِیاً وَ بِأَخِیکَ عَلِی خَلِیفَةً وَ بَاباً فَهُوَ حُجَّتِی عَلَى عِبَادِی وَ إِمَامٌ لِخَلْقِی بِهِ یعْرَفُ أَوْلِیائِی مِنْ أَعْدَائِی وَ بِهِ یمَیزُ حِزْبُ الشَّیطَانِ مِنْ حِزْبِی وَ بِهِ یقَامُ دِینِی وَ تُحْفَظُ حُدُودِی وَ تُنْفَذُ أَحْکَامِی» (ابن بابویه، 1376: 242)، " به درستى که من از حیث بندگى و دوستى و رسالت تو راضى هستم و به برادرت على هم خلافت دادم و او را باب علم قرار دادم. پس او حجت من بر بندگانم و امام براى خلقم مىباشد. به وسیلۀ او دوستان و دشمنان من شناخته مىشوندو تنها با او حزب من از حزب شیطان تمیز داده مىشودو دین من قوام پیدا مىکند و احکام من نافذ مىباشد و حدود قوانین من معلوم و محفوظ مىگردد. "بر این اساس سنایی چنین میسراید:
چون درخت دین به باغ شرع، حیدر درنشاند |
|
باغبانی زشت باشد جز که حیدر داشتن عالم دین را نیارد کس معمر داشتن |
و در همین قصیده رسیدن به بهشت را در ولایت علی7 و فرزندان آن حضرت محصور میداند و چنین میگوید:
هشت بستان را کجا هرگز توانی یافتن جز به حب حیدر و شبیر و شبر داشتن
(همان، 554)
در بیتی دیگر با نظر به حدیث «أنا و علی أبوا هذه الأمة» (ابن شهرآشوب، 1369: 1 /229)، میگوید ما در این عالم جز صفای پیامبرصلی الله علیه و سخای علی7 محرمی نداریم:
اندر این عالم نیابی محرمی مر جانت را جز صفای احمدی و جز سخای حیدری
(همان، 662)
در مثال زیر سنایی بدون بیان ادات، همراهی علی7 را با حق و حقیقت به طریق حصر و قصر بیان کرده است. ذکر این نکته شایسته است که در حصر و قصر، آوردن ادات اجباری نیست و گاه حسن محسوب میشود: «در متون عالی ادبی مکرراً ادات را نیاوردهاند و در این صورت تأکید و اغراق و تخییل بیشتر است» (شمیسا، 1383: 99)، بهعلاوه این بیت به طور ضمنی اشارهای هم به حدیث «علی مع الحق والحق مع علی» دارد:
نـامــش از نــام یـار مـشــتـق بـود هـرکـجا رفـت همـرهـش حـق بـود
(سنایی، 1374: 245)
در بیت زیر نیز با همان شیوه بیان میدارد که علی هرگز با خشم ضربتی نمیزد و جنگ او تنها برای حق و حقیقت بود:
دل و بـازوش از او ندیده به چشم دسـتبــردی بـه پـایمردی خشم
(همان، 246)
شیوه ای دیگر که سنایی برای دور ساختن قصر خود از قصر ادعایی برمی گزیند، بهره جستن از تمثیل و استدلال است. برای نمونه سنایی خطاب به سلطان سنجر و در قصیدهای که در باب دین در پاسخ به او سروده است، میگوید که تو بعد از ملکشاه روا نمیداری که کسی جز خودت پادشاه باشد، پس چگونه روا میداری که پس از سلطان دین، جز علی7 و عترتش کسی بر مقام خلافت و رهبری بنشیند؟ و ادامه می دهد محراب و منبر باید در انحصار علی7 و اولادش باشد؛ زیرا راه دین در قرآنی نهفته است که تأویل درست آن را تنها علی7 میداند و اقوال دیگران دراینباره باطل و پوچ است؛ چراکه تأویل درست قرآن تنها از جانب خدا و پیامبر6 و راسخون در علم برمیآید و بر اساس تفاسیر و دیدگاه سنایی، علی7 مصداق بارز راسخون در علم است و سنت پیامبر فقط با اوست که به سرانجام و نتیجه میرسد:
از پس سلطان ملکشه چون نمیداری روا هرکه تن دشمنست و یزداندوست
|
|
تاجوتخت پادشاهی جز که سنجر داشتن شرح آن مرتضی دهد تأویل داند الرّاسخون فیالعلم اوست |
نتیجهگیری
1- از برجستهترین آرایههای ادبی و شگردهای بلاغی که سنایی در اشعار خود برای ابراز عقیدهاش دربارۀ امام علی7 و حقانیت او به کار گرفته، تمثیل، تقابلهای تمثیلی و حصر و قصر است؛
2- سنایی وجه زیباییآفرینی تمثیل و ویژگی روشنگری تقابل را به هم میآمیزد و با آفرینش «تقابلهای تمثیلی»، نمایش و گزارش خود را از دو سویۀ حق و باطل و هم چنین جهتگیری خود را دربارۀ امام علی7 و غاصبان حق او، روشن، زیبا و اثرگذار میسازد؛
3- تقابلهای تمثیلی به سنایی کمک میکنند تا به شکلی مضاعف خواننده و فهم او را با متن درگیر کند و او را در برابر انتخاب از میان دو مفهوم و تصویر ارایهشده در متن که بهوسیلۀ تضاد و تمثیل، روشن و ساده شدهاند، قرار دهد؛
4- استفادۀ سنایی از حصر و قصر در بیان جایگاه امام علی7 و مقام ولایت ایشان، موجب میشود که متن به درجۀ بالایی از صراحت و ایقان دست یابد. سنایی برای آن که یقین خویش را دربارۀ موضوع مورد نظر به خواننده نیز انتقال دهد و حصر و قصر خویش را از شایبۀ ادعایی بودن مصون بدارد، از آیات، احادیث و وقایع تاریخی مورد قبول جمیع مسلمانان کمک میگیرد و به حصر و قصر خویش جنبۀ اقناعی میبخشد.
[1]. Allegoric Oppositions
[2]. Bound and Omission