نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
استادیار گروه زبان و ادبیات عربی دانشگاه شهید بهشتی
چکیده
کلیدواژهها
چکیده
شعر شیعه به عنوان گونهای مهم از ادب دینی و با ویژگیهای منحصر به خود نقشی حائز اهمیت را در گفتمانپردازی شیعه در تمام ادوار تاریخی داشته است. عناصر هویتبخش ادب شیعی، شاعران شیعی را صرفنظر از جنسیت، تبار، زبان و قومیتشان، از طریق باورها، عواطف، نمادها و مناسک مذهبی مشترک به هم پیوند میزند و از آن ها یک جامعۀ شیعی میسازد. شاعران شیعه، شعر را رسانهای بلیغ برای ترسیخ و نشر مؤلفههای مذهبی خود قرار دادهاند تا سلاحی برای مبارزه با انحرافات، ظلم و تعبد بوده و یادآور مبدأ ظلمستیز و حرکتزای تشیع باشد. جاسم الصحیح شاعر عربستانی وشیعی اهل احساءنیز در شعر خود به مؤلفههای هویتبخش شیعی، پرداخته و در میان مسلمانان اهل سنت بر عقاید شیعی خویش، پابرجا مانده و منقبت پیامبر اکرم صلی الله علیه و اهل بیت: را یکی از مقولههای اصلی شعر خود قرار داده است. هدف جستار حاضر بررسی چگونگی بهکارگیری و پردازش این مؤلفهها با روشی تحلیلی-توصیفی است. یافتههای پژوهش نشان میدهد که قالبهای زبانی شاعر سرشار از عاطفهی صادق، می باشدو به طور کامل ودقیق، هدفمند و برنامهریزی شده ایدئولوژی وی را البته غیر مستقیم و بسیار گیرا منتقل میکند و تربیت ذوق و معرفت مخاطب را به همراه دارد.
واژگان کلیدی: عربستان، شعر معاصر عربی، شعر شیعی، عناصر هویتبخش، جاسمالصحیح.
مقدمه
شعر به عنوان اصلیترین پیونددهندههای حوزههای ایدئولوژیک با گستره های عمومی(تودۀ مردم)، مانند یک رسانۀ اجتماعی عمل میکند و به فرد آزادی تام میدهد تا افکار و عقایدش را در قالب آن بریزد و به همگان عرضه کند و برای بیان اندیشه و عقیده، عنصری نیرومند و کارآمد به شمار می رود. این رسانۀ هدفمند به رسول خداصلی الله علیه برای نشر تعالیم اسلامی و جذب افراد برای ورود به دین اسلام نیز یاری رساند، به طوری که با ظهور اسلام و برانگیخته شدن رسول اکرم صلی الله علیه به عنوان پیامآور وحی جمعی از شاعران به دین اسلام گرویدند و شعر خود را برای تبلیغ اسلام و بیان فضیلتهایش به خدمت گرفتند. در آن دوران، پیوندی بین دین و شعر به عنوان هنر رایج به وجود آمد «پیوندی که نتیجۀ اشتراک آن ها در هدف و نزدیکیشان در وسیله، با وجود اختلاف در شکل و همخوانی در محتوا بود»(کیلانی، 1376: 13). همین ارتباط موجب پیدایش گونۀ ادب دینی در ادبیات عربی گردید. ادب دینی چنان چه گفته شد گونهای بود که به مضامین دینی، اخلاقی و تربیتی مبتنی بر تعالیم اسلام و نبی اکرم صلی الله علیه پرداخت. در این میان ادب شیعه با گفتمان منحصر به فرد و مبتنی بر عقلانیت و اندیشۀ نبوی –علوی، از مهمترین گونههای ادبیات دینی به شمار میرود. در واقع ادبی که شیعیان برای ارآیۀ گفتمان دینی و عقیدتی خود برگزیدهاند، مجموعهای از مضامین متعالی را به ادبیات عرب بخشید، مضامینی که به خاطر تلفیق با صدق عاطفه و حرارت، هر مخاطبی را به همراهی وا میدارد. احمد امین در این باب میگوید:« ادب شیعه، ادبیات عرب را غنی و پربار کرد و ادبیاتی که از آن برخاست قوی بود، علت آن نیز موقعیت شیعه بود که به صورت طبیعی موجب شعلهور شدن عاطفه و تحریک آن میگردید، عاطفهای که از بهترین پشتوانههای ادب شمرده میشود. شیعه نیز از دوگونه عاطفۀقوی برخوردار بود؛ خشم و حزن»(امین، 1978: 301).
1-1. پیشینۀ پژوهش
از جمله پژوهشهایی که در اشعار دینی به رشته تحریر در آمده است میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
الف- مقالات
1- دکتر محمدعلی آذرشب در مقالۀ « بررسی و تحلیل برخی عقاید شیعه در همزیۀ ابن هانی اندلسی»، نشریۀ ادبیات شیعه، 1392، دورۀ1، شمارۀ1، صص40-70، براین نکته تاکید می نماید که ابنهانی فاطمیان را ادامه دهندۀ راه ائمه: می داند و ضمن بیان حقانیت آن ها و بطلان دعاوی عباسیان و امویان مظلومیت امامان شیعه: را به تصویر می کشد.
2- سیدفضلالله میرقادری در مقالۀ«جایگاه دمستانی وقصیدۀ ملحمةالطف در شعر عاشورا»در مجلۀ ادبیات شیعه، 1392، شمارۀ1، صص100-120، نویسنده علاوه بر معرفی دمستانی که بعنوان یک شاعر شیعی ناشناخته مانده است به درونمایههای ارزشی این قصیده، از جمله رثاء، مودت اهل بیت:، شجاعت و سفارش به صبر اشاره میکند.
3- طیبۀ سیفی در مقالۀ «بررسی و تحلیل درونمایههای شیعی در اشعار معروف عبدالمجید»، در مجلۀ ادبیات شیعه، 1392، شمارۀ2، صص60-85، به معرفی این شاعر مصریتبار معاصر پرداخته و معانی متین شعر وی را بررسی کرده است.
4- پیمان صالحی ومهدی اکبرنژاددر مقالۀ " آداب و اهداف سوگواری معصومین: برسیدالشهدا"، ادب بوستان، 1395، سال اول، شمارۀ2، صص7-36 مهم ترین اهداف امامان معصوم: از سوگواری بر سالار شهیدان را حفظ دستاوردهای نهضت عاشورا و آگاه شدن مردم از حقیقت دین حنیف، اشاره نموده و هم چنین ذکر کردهاند افزون بر این ها اجر و پاداشی را که خداوند برای عزاداران حسینی در نظر گرفته، در روایت های متعدد، از جمله پیوند با امام حسین7، محشورشدن با ایشان، آمرزش گناهان، رهایی از هول و هراس روز قیامت و... بیان شده است.
5- معصومۀ صمدی در مقالۀ "مهدودیت، رسالت نظام تعلیم وتربیت در شکل دهی جامعۀ مهدوی "، مجلۀ مصباح، 1385، شمارۀ ۶۶، صص47-74. لازمۀ موفقیت نظام تعلیم و تربیت در تبیین وترویج موضوع مهدویت را بازنگری در حوزۀ محتوایی، روشی و ترویجی دانستهاند.
6- حشمت قیصری در مقالۀ"بررسی عرفان عاشورایی در اندیشه مولانا و عمان سامانی"، فصلنامۀ تخصصی عرفان اسلامی، 1391، سال نهم، شمارۀ33، صص107-136، اثر گذاری جلوه های عرفانی قیام عاشورا را در اندیشه وشعر این دو شاعر بررسی کرده است.
7- علی حسین کشاورزی ومحمدرضایکتایی در مقالۀ"همانندسازی حسینی و همانندسازی سازمانی، "مجلۀ چشم انداز مدیریت دولتی، 1392، شمارۀ16، صص161-178، شیوه های اجرایی کردن آموزه های عاشورایی و قیام حسینی را در راستای همانند سازی آن با مدیریت سازمانی بررسی نموده اند.
8- عبدالعزیزحمادی ورسول بلاوی در مقالة" القرآن الکریم فی شعر جاسم الصحیح"، جامعة السلطان قابوس، مجلۀ الآداب والعلوم الاجتماعیة، 2020، المجلد11، العدد2، صص49-55. ضمن بیان مفهوم تناص، کاربست انواع آن را در شعر الصحیح به تفصیل تبیین کردهاند.
9- علی حسین محمد حسین در مقالۀ" التناص السیاسی فی شعر جاسم الصحیح"، جامعة کربلاء، کلیة التربیة للعلوم الانسانیة، المجلد5، العدد17، ص121-140، تحت دو عنوان اصلی: "الرموز و الشخصیات السیاسیة" و "التاریخ و الاحداث السیاسیة"، به بیان چگونگی کاربست تناص سیاسی در شعر الصحیح پرداخته است.
10- ندا العتیبی بدردر مقالۀ" المعنی الابداعی للشعر عند جاسم الصحیح"، مجلۀ جامعة الملک عبدالعزیز، قسم الآداب و العلوم الانسانیة، المجلد27، العدد4، صص121-156، تحت دو عنوان اصلی الاصول:"المبادئ الماورائیة" و "الوظائف(الوظائف البنائیة و وظائف اجتماعیة)"، به تبیین موضوع پرداخته است.
11- سها صاحب القرشی و عبود جودی الحلی در مقالۀ" التناص الدینی فی شعر جاسم الصحیح تناص الاحداث و الشخصیات نموذجا"، Al-Bahith Journal، 2017، المجلد15، العدد8، صص7-27که برگرفته از رسالۀ دکترا با عنوان"التناص فی شعر جاسم الصحیح" است به میزان و کیفیت حضور شخصیتها و حوادث دینی در شعر جاسم الصحیح پرداخته اند.
ب- پایاننامهها
1- در حوزۀ شعر شیعی در الاحساء، آقای کریم ساکی در پایان نامۀ«بررسی شعر شاعران شیعه استان الأحساء عربستان در دوره معاصر»، مقطع کارشناسی ارشد، دانشگاه قم، به استان الاحساء عربستان و شیعیان آن جا از جنبههای مختلف پرداخته سپس ادبیات شیعه و پیشرفت آن و معرفی شاعران شیعی الأحساء و تحلیل اغراض شعری آن ها را بررسی است، اما در باب نمود مؤلفههای شیعی به عنوان عناصر هویتبخش در شعر جاسمالصحیح تاکنون تحقیقی انجام نگرفته است.
1-2. پرسشهای پژوهش
1- مؤلفه های شیعی به کار گرفته شده در شعر جاسم الصحیح کدام هستند؟
2- پردازش مضامین در شعر جاسم الصحیح درباره اهل بیت علیهمالسلام چگونه است؟
1-3. فرضیههای پژوهش
1- به نظر میرسد پردازش مؤلفههای شیعی توسط شاعر، به دلیل همسو نبودن با عقاید منطقه سکونتش، با تقیه صورت پذیرفته است.
2- احتمال میرود مضامینی هم چون واقعه غدیر خم، عاشوراء، با وضوح بیشتری در شعر شاعر نمود یافته باشد.
1-4. اهمیت و ضرورت پژوهش
با توجه به جایگاه ادبیات شیعه به ویژه در عربستان و نقش تعیین کنندۀ این نوع ادبی در شکلگیری افکار و اندیشههای مردم در ظلمستیزی، ضروری مینمود که پژوهشی مستقل در ارتباط با این نوع ادبی انجام پذیرد. پژوهشی جامع و دقیق دربارۀمؤلفههای شیعی در شعر جاسم الصحیح عربستانی وساکن استان احساء به عنوان یک شاعر متعهد شیعی اهمیت وضرورت این پژوهش را آشکار وموجه می سازد.
1-5 . روش پژوهش
این پژوهش، با استفاده از منابع کتابخانهای و اسناد دست اول به ویژه دیوان شاعر معاصر عربستانی جاسم الصحیح انجام شده و اغلب با رویکرد تحقیق ادبی و تاریخی جمعآوری گردیده و با بازخوانی و بررسی دیوان و هم چنین پژوهشهای موجود، دادههای کیفی به صورت توصیفی و تحلیلی طبقهبندی و اراِیه گشت.
جاسم محمد بن احمد الصحیح شاعر شیعه عربستانی در سال 1964میلادی، در روستای جفر شهر احساء در شرق عربستان، به دنیا آمد. ایشان در یک خانوادۀ روستایی و کشاورز رشد و پرورش یافت. به دلیل نفتخیز بودن این استان در سن 15 سالگی وارد شرکت آرامکو شد.از سوی شرکت، برای ادامه تحصیل در رشته مهندسی مکانیک به آمریکا اعزام گشت و در همان جا به مطالعۀ شعر قدیم عربی پرداخت و توانست قریحۀ شاعری خود را سیراب سازد و به جوایزی متعدد در شعر عربی معاصر، از جمله جایزۀ بهترین دیوان شعر در سال 1434ق برای دیوان" ما وراء حنجرة المغنی»، جایزۀ بهترین قصیده در جهان عرب از موسسۀ بابطین در سال 1419 ق به خاطر قصیدۀ «عنترة فی الأسر» دست یافت.مهم ترین آثار جاسم الصحیح به تریب ذیل می توان برشمرد: أعشاش الملائکة (خمیرة الغضب سابقًا) 2004میلادی/حمائم تکنس العتمة 1999میلادی/الأعمال الکاملة (سه جلدی). (قرشی، 2015: 74)
در میان مجموعۀعناصر هویتبخش شیعی چهار عنصر مقوم و برسازنده یافت میشود که بهمثابۀ چهار ستون، سقف هویت شیعی را استوار نگه میدارند. این عناصر بنیادین هویتبخش، چهار اصل تاریخی-اعتقادی به شمار می روند که هم موجب پیدایش تاریخی تشیع بهعنوان یک هویت متمایز و مشخص شده و هم با انگیزهبخشی پدیدآورندۀ پویایی و دینامیسم تشیع و تداوم تاریخی آن و حفظ این هویت در مسیر گذشت سالها و قرنها بودهاند. در واقع، بخشی مهم از هویت شیعی که در بطن هویت اسلامی متولد شده و بالیده، از رهگذر نظامسازی اعتقادی حول این چهار اصل و نیز نمادسازیها و آداب و مناسک برای هرکدام در جایگاه یک مناسبت تاریخی بوده است. این عناصر بنیادین که برسازندۀ نظام اعتقادی شیعی و هویت اجتماعی و تاریخی در نظر گرفته میشوند، از این قرار می باشند: غدیر(ولایت)، فاطمیه، عاشورا و در نهایت غیبت و مهدویت که در این میان عنصر چهارم یا دستکم روایت و قرائت خاص از آنکه فراگیرتر و شناخته شدهتر است به طایفۀ امامیه یا همان شیعیان دوازده امامی تعلق و اختصاص دارد. (رضویفقیه، 1401ق:www.irna.ir/news).
در اشعار جاسم الصحیح بعضی از این مؤلفهها وجود دارد که به شعر اوبه عنوان یک شاعر شیعه و متعهد هویت بخشیده و شاعر با عاطفۀ صادق و حرارت مودت به پردازش هنری آن ها پرداخته است. شاعر موضوعاتی مهم از معتقدات شیعه، از جمله ولایت مداری، مهدویت و انتظار، الگوپذیری شیعیان و حماسۀ عاشورا رادر شعر خود به تصویر می کشد. البته مسئلۀ عاشورا در شعر جاسمالصحیح از اهمیتی ویژه برخوردار است و شاعر، به طور خاص و با نگاهی متفاوت، عمیق و هدفمند آن حادثه را تصویرپردازی کرده و حسینبنعلی7 و قیامش را خاستگاه تغیر و خیزش در جهت تعالی و مبارزه با بردگی و ظلم میداند. در ادامۀ پژوهش به تحلیل و بررسی مؤلفههای شیعی مذکور در شعر جاسمالصحیح پرداخته می شود
3-1. ولایتمداری
شیعۀ واقعی سراپا تسلیم فرمان امام خویش میباشد و هرگز اهل بیت: را رها نخواهد کرد، چنان چه امام صادق7میفرماید:« کَذِبَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ مِنْ شیعَتِنا وَ هُوَ مُتَمَسِّکٌ بِعُرْوَةِ غَیرِنا"، "دروغ مىگوید کسى که گمان مىکند شیعه ما است، ولى به ریسمان غیر ما چنگ زده است.»(ابنبابویه، 1404ق: 103)؛چرا که رستگاری و سعادت ابدی جز در سآیۀ پذیرش امامت امامان معصوم: میسر نیست.
فَلْیشْهَدِ العِشْقُ أَنِّی المُسْتَمِیتُ عَلىَ |
|
نَهْجٍ بٍنَهْجِکَ –عِبْرَ الجَمْرِ-مُتَّصِلُ |
«بگذار عشق شهادت دهد که من پیرو شما هستم و-نور اخگر- مرا به شما وصل میکند. هربار قدمی برمیدارم دست تو از غیب به من اشاره و هدایتم میکند. این عهد و پیمان بین ما، از محبتی که در قلب من است، نشأت میگیرد».
شاعر نخست پایمردی و استواری خود را در مسیر اهل بیت: به ویژه امیرالمؤمنین7 مورد تأکید قرار می دهد سپس راه تصحیح خطاها و لغزشهای احتمالی خود را امدادهای پیدا و پنهان حضرت به شمار می آورد، او علیرغم حضور در سرزمینی که مکتب اهل بیت: تحت فشار سیاسی و مذهبی است با مهارت و زیرکی ادبیات تقیه محور را بهکار می برد و ولایت مداری خود را بیان می کند.
و باز در قطعهای دیگر از دشواری مسیر ولایتمداری میگوید:
کَیفَ المَسیرُ...ومِلءُ دَربِکَ عاصِفٌ |
|
وعَواطِفٌ و أَسِنَّةٌ و نِبالُ! |
«چگونه راه بپیمایم در حالی که مسیر پر از طوفان وعاطفه هاو تیرها است؟ اما من به خاطر او قصد سفر دارم. هنوز در رکاب تو هستم حتی اگر در این زمانه زندگی سخت شده باشد. راهی را میپیمایم که تو ترسیم کردهای وعشق را در سینهام حمل میکنم. آه! ای علی! چه راه پر دردی است راهی که به تو ختم میشود».
شیعه در طول تاریخ به خاطر ولایتپذیری و مخالفت با قدرت حاکم، مورد ظلم از جانب دستگاههای حاکم واقع میشد ولی هرگز از مسیر ولایت بازنگشته و همواره سر سپرده و مطیع امر ولی خود بوده است. ادبیات و به ویژه شعر به ترسیخ گفتمان ولایتپذیر شیعیان به عنوان وجه بارز این مذهب، نقشی مهم را ایفا کرد. جاسمالصحیح در ابیات مذکور به عنوان یک شاعر شیعه و متعهد در جامعۀ ضد تشیع عربستان، با تراکیب و تعابیر ادبی سرشار از عاطفۀ صادق و سرسپردگی محبانه به اهل بیت و امیرالمؤمنین علیهمالسلام و به دور از هرگونه تعقید کلامی، به دشواری راه ولایت اشاره میکند و به عنوان یک شیعه مرارت آن را به جان میخرد.؛ چرا که پایانش علی ابن ابی طالب7 است. جاسمالصحیح شعر خود را ابزاری برای بیان عقاید خود قرار داده و با زبان ادبی و بهکار گیری صنایع بلاغی در رساندن ولایتمداری و انعکاس اندیشۀخود به عنوان یک شیعه موفق عمل کرده است. چنان چه در قطعۀ زیر ولایت و راه امیر المؤمنین7 را به قرآن تشبیه کرده است که شیعیان با آن بیعت میکنند و تا ابدیت پیرو آن خواهند بود:
فَــــرُبَّ دَرْبٍ یتِــــــیـــهُ الفاتِحــــونَ بِـــهِ |
|
فی خُطْـــــوَةٍ مِنْ خُطـــاکَ الشُّـــمِّ یـختَصَرُ نحنُ الحــروفَ , إلى أنْ تُشْنَقَ (السُّــورُ) |
«چه بسیار راههایی که فاتحان بیهوده میپیمایند در حالی که فقط با یک گام در راه تو پیموده میشود. راه شما(قرآن)است. با آن تا همیشه بیعت میکنیم».
تبعیت از امام معصوم7 و پذیرش ولایت به منطق و اندیشۀ انسانی هماهنگی میبخشد و آن را به سوی تعالی و کمال سوق میدهد و تفکر آن را بارور و درصد اشتباهش را تا حد قابل توجهی کاهش میدهد.
در ابیات زیر شاعر ولایت مداری حضرت ابو الفضل در روز عاشورا را به تصویر می کشد:
کَأَنَّکَ لَمْ تَحْمِلْ مَنَ الماءِ قِرْبَةً |
|
ولمْ تَنْعَقِفْ زَنْداً عَلَیها ومِعْصَما وأَقْبَلْتَ فی أمْواجِهِ ثائِرُ الدِّما |
«تو مشک آب را با شانه و مچ دستت حمل نکردی، بلکه تمام رود را با خود آوردی و امواج آن خونخواه تو شد. سپر تو از جنس آهن نبود بلکه از جنس وفاداری بود».
جاسم الصحیح در ابیات فوق به صورت غیر مستقیم به ولایتپذیری جانانۀ ابوالفضلالعباس اشاره میکند تا بر گفتمان ولایتمحور تشیع تأکید کند که در حماسۀ عاشورا و رفتار عاشوراییان نمود یافته است. در چند بیتی که تحلیل شد شاعر بر ولایتمداری و دفاع از ولایت توسط شیعه با هر سلاحی که در دست دارند، تأکید مینماید و مسئلۀ وفاداری ابوالفضل به امام زمان خود در صحنۀ کربلا که جاسم الصحیح به آن اشاره کرده، شاهدی بیبدیل برای این ادعااست. شاعر با بهره جستن از آرایههایی چون استعارۀ مکنیه در «حملت النهر»، به کلام خویش ارزش هنری بیش تر بخشیده است.
او در ابیات زیر خون امام حسین7 را جانبخش عقاید میداند، سپس تأکید مینماید که به عنوان یک شاعر متعهد شیعه در ولایتمداری کوتاهی نخواهد کرد و خود را به اندیشهای تشبیه میکند که در پیروی از راه امام حسین7 به عنوان امام معصوم هرگز دچار انحراف نمیشود:
مِنْ فَیضِ نَحْرِکَ فَاضَ نَهْرُ مَبادِئی |
|
واجْتاحَ ما زَعَمَ الطُّغاةُ، وأَرْجَفُوا |
«نهر اصول و عقاید من از رود فیوضات تو پر و سرشار شده و ادعای طغیانگران را درهم کوبید. آن ها نتوانستند مرا از فداشدن باز دارند چون من فکری بدون انحراف دارم. من هم به دنبال غریبی تو غریب هستم و در این راه گامهای ما به یک نقطه خواهد رسید(هدفمان واحد است)».
الصحیح شاعری زیرک است و انتخاب واژگانی موفقی دارد که برای بیان اندیشۀ حاکم بر شعر، مخاطب را دچار پیچیدگی محتوایی و ابهام نمیکند. ایشان حسینبنعلی7 را مبدأساز میداند که با شهادت خود طاغوتیان را در هم کوبید و جهان بینی شیعی را جریانی نوین بخشید که مبتنی بر ارزشگذاری رفتاری برای دفاع از عقیده و اطاعت از امام است. شاعر با بهرهگیری از استعارۀ مکنیه در «فیض نهرک» و «نهر مبادئی»، در انتقال چگونگی بهرهمندی از فیوضات موفق عمل نموده و عنایتها و توجهات امام7 را به رودی تشبیه کرده که جویبار وجود شاعر به وسیلۀ آن پر شده و فیض برده است.
3-2. کربلا و نهضت حسینبنعلی علیهالسلام
کربلا و رخداد عظیم عاشورا از مهم ترین عناصر هویتبخش برای شیعیان به شمار میرود؛ چرا که برای آن ها گذشتهای سرخ و سرشار از ایثار ترسیم کرد که برای خیزش در برابر هر باطلی از آن مدد میگیرند. در واقع «لایههاى پنهان این فاجعه، چنان است که ژرفاى آن جز با علم شهودى دست یافتنی نیست؛ زیرا برعزیزترین آفریدههاى آفرینش سترگترین ستم تاریخ، به کار زده شده است»(ضیاء آبادی، 1381: 2-3) جاسمالصحیح به صورت زیر دربارۀ کربلا اظهارنظر میکند:
هُنا فـِـــی دَمِـــــــی بــَــدَأَتْ کـَــربـَــلاءُ |
|
وتُمِتُّ إلـــــى آخـِـــــرِ المِصْـــــــــــرَعِ |
«کربلا در خون من آغاز میشود و به پایان میرسد. نبوغ در خون من رها شده و از برج رفیع خود پایین میآید. کربلا در خون من ریشه دارد و بنیان آن هرگز نابود نمیشود».
ابیات بالا و عبارت" هنا فــــی دمـــــــی بــــدأت کـــربـــلاء " مخاطب را با ایمانی عظیم به مبدأ علوی و نهضت حسینی مواجه میکند که ظرفیتهای زبانی را به خدمت گرفته تا گفتمان حاکم بر ایدئولوژی شیعه راکه مبتنی بر مبانی اعتقادی نظاممند است بیان کند. شاعران شیعه در سراسر جهان به موضوع گفتمانساز کربلا و شهادت امام حسین7 پرداخته اند همانطور که الصحیح با سبکی حماسی، تصویری پر شور از ابدیت کربلا برای مخاطب خود ترسیم میکند. در عبارت «نبتت کربلا» با بهره جستن از استعارۀ مکنیه، معنای مورد نظر قوت گرفته و کربلا به بذر یا گیاهی تشبیه شده که ریشهاش در خون شاعر است و هرگز برچیده نخواهد شد.
شاعر تا آن جا که توانسته قوۀ زبانی و شاعرانگی خود را به خدمت گرفته تا ایدئولوژی حرکتزا و ظلمستیز شیعه را فراگیر و جهانی معرفی کند:
وَقَفَ الإلهُ مُدافِعاً عَنْ مَجْدِهِ |
|
فی (کربلائِـ)ـکَ، والأُلوهةُ مَوقِفُ! |
« خداوند در کربلای تو از مجد و عظمت خود دفاع کرد و کربلا جای الوهیت پروردگار بود. اگر شمشیر و نیزههای دشمنانت تو را تکهتکه کردند وای بر شکستی که خوردند، چرا که این خاک تواست که در میان ملتها پخش شده و در میان آنها قرآن را منتشر کرده است. از زمانی که دنیا فریاد زد:حسیییین! هستی اسم تو را میخواند».
در عبارت «صاحت الدنیا»، استعارة مکنیه وجود دارد. دنیا مشبه است و تشبیه به انسانی شده که «صاحت» از لوازم اواست و با توجه به تحلیل نمونۀ شعر ذکر شده، امام حسین7 و نهضت تاریخسازش در وجدان بشریت پویااست. در واقع شاعر، شهادت حضرت و قیام ایشان را نقطۀ عطفی در تاریخ بشریت میداند که همه ملل از آن بهره جستهاند و بدون شک اگر طالب هدایتگری هستند، میتواند الهامبخش تغیر و تحولات اجتماعی عمیق و نیروساز در جوامع ایشان باشد. در این ابیات ّبه ویژه در عبارت «مذ صاحت الدنیا حسییییین»، رویکرد عاطفی غلبه داشته و عشق به امام7 چنان درون شاعر را تحت تأثیر قرار داده است که با خواندن ابیات، میتوان حزن و اندوه را به طور کامل احساس کرد.
الصحیح حسین را پیوند معنابخش بین جهانیان معرفی مینماید و با این تعریف بر همگانی بودن نهضت امام حسین7 تاکید میکند و در ابیاتی سرشار از عاطفه صادق چنین میسراید:
وَ وَقفَةٍ لکَ یومَ (الطّـفِّ) شـــــَـــامخَةٌ فَــــزَّ النهَـــــارُ فَأَلـــفى الشَّمْـسَ حائِرَةً |
|
بالعُنفُـــــوانِ .. عَلَیها العُــنْفُ ینْتَحِــــــرُ خَـــلفَ العَجَـــاجِ .. کأَنَّ الشَّمــسَ تُختَبَرُ ! |
«تو در روز عاشورا چنان استوار بر نیزه ایستاده بودی که خشونت تحتتاثیر قرار گرفته و نزدیک بود خودکشی کند. آن روز سپری شد در حالی که خورشید را پشت گردو غبار، حیران دید، گویی خورشید تو را خورشیدی دیگر یافته بود که با درخشش نورهایش نسلها را درمینوردید».
باتوجه به ابیات بالا تأکید شاعر بر حضور عزیز و شکوه حسین بن علی7، به وضوح قابل لمس است و به شعر الصحیح به عنوان یک شاعر متعهد شیعه، نوآوری و ابداع بخشیده است. در واقع شاعر از زاویهای به موضوع عاشورا و شهادت حضرت یارانش پرداخته که کمی متفاوتر و تربیتمحورتر از سایر شاعران است او با بهرهگیری از آرآیۀ تشبیه، امام حسین7، را به خورشیدی مانند کرده است که خورشید زمینی از دیدن او به شگفت آمده و نسلها از پرتو او استفاده میکنند و نوربرمیگیرند. در عبارت «یلقاک شمساً»، کاف، مشبه و شمسا، مشبهبه است.
3-3. فرهنگ عاشورایی
صحنۀ شورگستر عاشورا مهد ابداع بود که فرهنگی ناب با بلندترین و منحصر به فردترین مؤلفهها در آن تجلی نمود که حسین علیهالسلام و اهل حرم و یارانش بنیان گذار آن هستند و پرداختن به آن یکی از بارزترین عناصر هویت شیعه در شعر و ادبیات است. در ابیات زیر الصحیح، شهدای کربلا را اهل ابداع میداند که برای رضایت خدا و تحقق عدل الهی با ارزشمندترین دارایی خود را تقدیم کردند و حماسه آفریدند:
فَمَا أَبْصَرْتُ مُبْدِعاً کـَالحُسَینِ |
|
یخُطُّ الحَیاةَ بِلا اِصبَعِ |
«هیچ کسی را هم چون حسین ندیدم که زندگی را بدون انگشت مشق کند. هیچ عاشقی را همانند ابوالفضل ندیدم که بدون بازو، بتواند در آغوش بکشد. هیچ قهرمانی را مثل عابس ندیدم که با شادی به سوی مرگ برود».
در عبارت «یخطّ الحیاة»، شاعر زندگی را به نوشتهای مانند کرده است که توسط حضرت نوشته میشود. وی در تصویرپردازی نصر محقق در کربلا بسیار موفق می باشد و شهادت امام حسین بن علی7 را کمال ابداع برای ارآیۀ سبک جامع و شامل از زندگی میداند و ناخواسته مخاطب شعر خود را قانع میسازد که نصر و پویایی از آن مکتب امام7 و یارنش میباشد به ویژه این که جاننثاری و ولایتمداری ابوالفضل را بسیار زیبا و اثرگذار به تصویر میکشد و برای ذهن مخاطب خود مریدی با امتیازات ویژه متصور میشود. وی هم چنین این گونه از عزم شکوهمند و تاریخساز حسینی میسراید:
فَهُناَ (الحُسَینُ) یخِیطُ من أحْلامِهِ وَ أَماَمَهُ الأجیالُ…یلمَحُ شَوْطَها |
|
فَجْرَینِ: فَجْرَ هَوَىً وَفَجْرَ نِضَالِ کَابٍ علىَ حَجَرٍ مِنَ الإِذْلألِ |
«این جا حسین7 دو سحرگاه از رویای خود خلق میکند: سحرگاه عشق و سحرگاه مبارزه. و در برابر او نسلها هستند که بر سنگ ذلالت ایستاده نمایان هستند. در خون او رستگاری موج میزند و با عزمی راسخ در پی ترمیم عقبماندگیهای نسل ها است».
شاعر خیلی دقیق، مصر و توانا، بر امتداد نهضت حسینی و منحصر به فرد بودن حرکت انقلابی و بیدادستیزانه ایشان اصرار می ورزد، در ضمن آن را مبارزۀ صرف نمیداند، بلکه نبردی آمیخته با عشق و برای تحقق حیاتی بهتر برای انسان به شمارکه سبک زندگی صحیح و هدفمند و سرشار از عزت و آزادگی را برای بشریت به ارمغان آورده است.
3-4. عزاداری امام حسین7 و یارانش
عزاداری و سوگواری با توجه به اتفاقات رخ داده در تاریخ تشیع از اهمیت مضاعف و فراگیرتری بین جوامع شیعی برخوردار است. تاریخ تشیع پس از شهادت امام علی و صلح امام حسن علیهما السلام و به خصوص پس از شهادت امام حسین7 روندی دیگر را از سر گذراند که مهمترین ویژگی آن گوشهگیری شیعه در جامعه است. به همین سبب تلاشی مستمر برای تمایز هویت خود ازدیگر اکثریت ها دنبال کرده، این تلاش تمام وجوه این مذهب را شامل میشود و اصرار وپافشاری بر عزاداری بر شهیدان کربلا و بیان مظلومیت و اهداف نهضت حسینی و جنبۀ اصلاحگری و احیاگری، از جمله اقداماتی ابه شمار می آید که در این راستا و به هدف احیای حماسۀ عاشورا انجام گرفته است. شایان یادآوری است که «از مؤثرترین سیاستهای امام سجاد7 برای احیای نهضت عاشورا، برخوردهای عملی حضرت است؛ از این رو در طول دوران امامت خویش، پیوسته سوگوار عاشوراییان بود و در این مصیبت آن قدر گریست که جز"بکائین عالم" قرار گرفت و از هر فرصتی برای زنده نگه داشتن خاطرۀ عاشورا و یاد امام حسین7 استفاده میکرد. (صالحی، 1395: 10)در واقع ذکر مصیبت سیدالشهدا7 و شهادت مظلومانهاش اشک هر شنوندهای را جاری میسازد که امام حضرت خود فرمود:«أنَا قَتیلُ العَبَرَةِ لایذکُرُنی مُؤمنٌ الا استَعبَرَ"، " من کشتۀاشکم، هیچ مؤمنی مرا یاد نمیکند مگر آن که اشک در چشمانش میآید»(صدوق، 1362: 118) و این اشکها خود بسان خیزیشی احیاگر در جهت دوام نهضت حسینی عمل میکنند.شاعران نیز به عنوان گروه متعهد به مؤلفههای تشیع و محب اهل بیت علیهمالسلام، به رثای امام حسین7 و یارانش و ذکر رشادتها و جاننثاریهای آنان پرداختهاند و در این باره با بهکارگیری شعر به عنوان رسانهای موفق در استمرار و زنده نگهداشتن نهضت حسینی در وجدان بشریت، نقشی بسیار مؤثر را ایفا کردهاند.جاسمالصحیح شاعر عربستانی به عنوان شاعر متعهد شیعه نیز به این موضوع پرداخته است:
هُنَا حینَمَا انْتَقَضَ الاُقْحُوانُ |
|
وثارَ علىَ التُّربةِ البُلْقَعِ |
«این جا وقتی گلهای داودی بر خاک بیحاصل، شوریدند، تو در همۀجهتهای چهارگانه رشد کردی و به رود پیوستی به رود زندگی که هزار مرداب آن را احاطه کرده بود».
در قطعه شعر بالا شاعر تصویری رند و عارفانه و سرشار از بینش از شهادت امام حسین7 ترسیم میکندکه بدیع، دراماتیک و متعالی است. این جا شهادت حسینبنعلی7 به پرپر شدن گل داودی تشبیه شده، در همین راستا شاعر لفظ ثار(انقلاب) را برای بر خاک افتادن گل بهکار میبرد سپس صفت بلقع (بیثمر، خشک) را به خاک میدهد تا مفهوم قیام امام حسین7 بر دستگاه فاسد و بیدادگر اموی را در میان تعابیر بگنجاند. در واقع تصویر معنایی شگفتانگیز از شهادت حسین7 ارایه شده است.
و در ابیاتی دیگر از تراژدی کربلا میگوید:
ذِکْـــــراکَ أُنشُـــــودَةٌ سَـــالَتْ حَناجِـرُهَـا |
|
جـــمْراً علىَ کــَبِدِ (الأحسَـاءِ) یسْتَعِـــرُ سَیفــــاً لَأَصْبَـــحَ مِنْ أَنْصَــــارِکَ الشّجَـرُ ! |
«یاد تو سرود غمگینی هم چون اخگر سوزناک در قلب احساء است. اگر به نخلهای این جا شمشیری به اندازۀ قامتشان داده میشد از یاران تو میگشتند. اگر آب میتوانست ابراز عاطفه کند بی گمان به سوی طفلان تو میرفت. ای اشکی که هم چون شعلههای آتش سربرمیآورد و در پی آن اشکهای دیگر فرو میریزد».
در ابیات پیشین، کربلا به سرودهای تشبیه شده که با بهکارگیری آرآیۀ جانبخشی، به انسانی تشبیه شده است که از حنجرۀ آن زغال گداخته بر جگر مینشیند. الصحیح با استفاده از آرایههای بلاغی، تعریف عاطفی عمیقی از پیوند تشیع با کربلا ارایه میدهد. در ادامه، بحث مظلومیت و بییاوری و عطش حسین علیهالسلام و یارانش مطرح میشود که کائنات و عوامل طبیعی خواهان یاری رساندن به آن حضرت و در رکاب ایشان جنگیدن هستند.
در ابیات زیر بحث اندوه و عزاداری و گریه بر حسین مطرح میشود و شاعر با تعابیری سرشار از عاطفه و اندوهی ریشهدار و هدفمند، گریه برامام حسین7 را طهارتبخش و جلابخش جان میداند و بـرخورداری از چشمۀ پر فیض نورانیت و معنویت عاشورا را امتیاز جامع شیعه برمی شمرد:
عَینای آخِرُ خَیمَتَینِ بـ(ـکربلا) ثَقَّفْتُ دمعی فی عَزاکَ فـَخانَنی.. لاحُزنَ فی حُزنٍ یفَلْسِفُ نَفْسَهَ.. |
|
مَحْروقَتَینِ بِهاجِسٍ لا یذْرَفُ |
«چشمهایم آخرین خیمههای کربلااست که سوختهاند. خواستم در عزای تو بر اشک چیره شوم، اما او به من خیانت کرد و فروریخت؛چرا که اندوهی که فلسفهبافی داشته باشد اندوه واقعی نیست. ما باید بیش از این ها بر تو بگرییم تا گریه، ما را صیقل دهد. هیهات چگونه کسی که با غم و اندوه پاک نشده از پاکی خود مطمئن و راضی است؟».
الصحیح در قطعه بالا با یک سامانۀزبانی موفق و همنشینی صحیح و رسانای واژگانی توانسته به تصویرپردازی اندوه اندیشهساز شیعه برای سید الشهدا7 بپردازد و مسألۀ عزاداری بر مصیبت ایشان را که از مهمترین امتیازت جامعۀ شیعه به شمار میرود، جریانساز و احیاگر و نجاتبخش معرفی میکند. در شعر مورد تحلیل، شاعر هوشمندانه تمام اندیشۀ ریشهدار نهفته در عزاداری برامام حسین7 را در تعابیر بلند ادبی گنجانده است و حزن بر سالار شهیدان را دارای ابعاد فلسفی و انسانساز میداند. شاعر به زیبایی دوچشم خود را به خیمههای سوخته در کربلا تشبیه کرده که دیگر یارای اشک ریختن ندارند و تاکید میکند مصیبت امام آن قدر عظیم می باشد که تا دنیا باقی است باید بر آن گریست.
3-5. قیام و اصلاحگری
عشق، فراتر از حسابگریهای معمول است.کاری که امام حسین7 کرد در عقل حسابگر معاشاندیش نمیگنجد.کار او برای عالمان و عاقلان و سیاستمداران آن زمان نیز قابل درک نبود. بزرگانی چون محمدابنحنیفه و عبداللهابنجعفر و عبداللهابنعباس و دیگران با تحلیل و بررسی حوادث سیاسی و اجتماعی و در نظر گرفتن قدرت خشن حاکم و بیارادگی و ناتوانی مردم کوفه، آن حضرت را از رفتن به طرف کوفه به شدت منع میکردند. در ظاهر پیشنهاد آنها عاقلانه و مبتنی بر تحلیل بود، اما آنان از عشق و سوزی که جان امام حسین7 را به آتش کشیده بود و میسوزاند، بی خبر بودند(قیصری، 1391: 10). حسین باید قیام میکرد تا اسلام نبوی مغشوش به ریاکاری و بدعتهای دستگاه فاسد اموی نگردد و سیرۀ علوی با تبلیغات سوء بنیامیه از میان نرود. تاآن جا که خود حضرت چنین میفرماید:« و أَنِّی لَم أَخرُج أَشِراً و لَا بَطراً و لَا مُفسِداً و لَا ظَالِماً و إِنَّمَا خَرَجتُ لِطَلبِ الإِصلاَحِ فِی أُمَّةِ جَدِّی صلَّیاللهعلیه و آله، أُرِیدُ أَن آمَرَ بالمَعرُوفِ و أَنهی عَنِ المُنکَر و أسِیرُ بِسِیرةِ جَدِّی و أبی علی بن أبی طالب علیهالسلام"، "به درستی که من بیهوده، گردنکش، ستمگر و ظالم حرکت نکردم، بلکه برای اصلاح در امت جدم محمد صلَّی الله علیه و آله حرکت کردم و میخواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم و به روش جدم محمد صلَّی الله علیه و آله و پدرم علیبنابیطالب علیهالسلام رفتار کنم»(بحار الانوار، بی تا: 44/ 329).
در شعر زیر از جاسمالصحیح نوعی همانندسازی حسینی مشاهده میشود این همانندسازی عبارت است « از برقراری رابطۀ عاطفی با حماسۀ حسینی که تغییر در افکار، گفتار و رفتار افراد را در سطوح فردی و اجتماعی به دنبال خواهد داشت. در اثر این همانندسازی، فرد خود را یکی از اعضای کاروان کربلا به شمار می آورد و وابستگی تام و تمامی به آن احساس می کند و به استناد شعار"کل یوما عاشورا و کل ارض کربلا" فرهنگ عاشورا را در همۀ زمانها، مکانها، نسلها و عصرها، جاری و ساری میداند؛ بنابراین فرد، موفقیتهای فرهنگ کربلایی را، موفقیتهای خویش میداند و تلاش میکند رفتار و گفتارش، زینتبخش این راه و رسم آسمانی باشد.همانندسازی حسینی را میتوان در کلامی کوتاه و گویا از سیدالشهدا به وضوح مشاهده نمود:"و لکم فی حیاتی ومماتی اسوۀ":من در حیات و ممات سرمشق و الگوی شما هستم»(کشاورزی، 1392: 9) همانطور که گفته شد شاعر این همانندسازی را مطرح کرده و بر آن نیز اصرار می ورزد و حسینبنعلی7 را اسوۀبیبدیل بشریت میداند و چنین میسراید:
یا أوَّلَ الدَّمِ فی حِکآیۀ ثَورةٍ |
|
تُطوَىَ عَلَیکَ فُصُولُها، وتُغَلَّفُ |
«ای حسین! تو اولین خون ریخته شده در داستان انقلابی هستی که تمام فصلهای آن داستان در مورد تواست. این داستان همواره ما را از انقلابی سرخ خبر میدهد و هنگامی که ما از چشمهای اشکبار خود شمشیری بیرون بکشیم، ظالم سرسخت به ما خواهد خندید و اگر به ستارۀ درخشان شب خیره بمانیم ما را فریب خواهد داد».
شاعر در یک مفهومپردازی عمیق زبانی با بهکارگیری عناصر بلاغی توانسته به صورت مختصر و دقیق تاریخ شیعه را برای مخاطب خود متصور شود. وی با عبارت«نستلّ مدمعنا سیفا»، چشمها را به غلاف شمشیر تشبیه کرده که اشکها هم چون شمشیر از آن خارج شده و آیندهای سبزرا که مستلزم بسترسازی و نیروسازی ظهور امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است، رقم میزنند. الصحیح همگانی شدن گفتمان شیعه را نیازمند مبارزه و قیام علیه طاغوت و پایداری در برابر استبداد و عدم سازش با منکر میداند.
فرهنگ و سیرۀ امام حسین7 و حماسه حسینی از پتانسیلهایی فراوان در زمینههای مختلف برخوردار است که جاسمالصحیح این پتانسیلها را در شعر خود به تصویر می کشد و آن ها را به عنوان یک زمینۀ تربیتی مطلوب برای انسانسازی و جریانسازی ظلمستیز میداند و حسین علیهالسلام را منبع نور به شمار می آورد:
یا فِکرَةَ النـــُّــــورِ فی أجْـلَى مُظـاهـرةٍ |
|
بَیضــــاء .. یهْتُفُ فیهــــا باسمِکَ الظّفَـرُ |
«ای فکر نورانی! در جلیترین نمودش...پیروزی نام تو را فریاد میزند. هرآینه که یاد تو تکرار میشود تا فکرها جان بگیرند. زمین گرسنه تو را میخواهد. یاد تو آغازگر انقلابها است و قضا و قدر از آن سرچشمه میگیرد».
در عبارت «یهتف الظفر»، شاعر ظفر را به انسانی مانند کرده که نام امام را فریاد میزند. وی امام حسین7 را نور تمام میداند که حرکت ضد طاغوتی ایشان در روز عاشورا همواره اندیشههای ناب را سیراب کرده و جوامع را بصیرت بخشیده و الهامبخش قیامهای اصلاحگر بوده است. شاعر در تبیین اندیشۀ شعر خود و رسانش آن به مخاطب موفق عمل کرده و توانسته است این مسئله را که در میان نهضتهای احیاگرانه، نهضت امام حسین7 به دلیل ریشهدار بودن مبانی و مؤلفهها، تأثیری به مراتب افزونتر در جوامع بشری دارد واز ظرفیت اثرگذار مضاعفی در جوامع دینی برخوردارمی باشد، به عنوان الگویی بسیار کار آمد برای احیای تفکرات دینی و اصلاح جوامع بشری به خوبی پردازش کند. ادبیات و شعر در تثبیت اندیشهها و ایدئولوژیها بسیار مؤثر میباشد و بسان رسانه عمل میکند تا گفتمان مورد نظر را اولویت جامعه قرار دهد از همین رو، شاعران متعهد شیعی از این ظرفیت برای ترسیخ هویت شیعه و گفتمان مسالمتآمیز و ظلمستیز آن، استفاده نموده اندو مشاهدهمی شود که الصحیح با وجود این که در عربستان، کشوری با قوانین سرشار از حقد و ضد شیعه است، باز به این مهم پمی پردازد و رسالت خود را به عنوان یک شیعه به وسیلۀ شعربه انجام میرساند. ترکیبهای زبانی شاعر در ابیات مورد تحلیل، همگی دلالت بر زایش و استمرار دارد و هر لفظ آن حامل معنایی شکوهمند از اندیشۀ امام حسین7 و هدایتگری ایشان است. شاعر حضرت را "یا فِکرَةَ النـــــــورِ" مورد خطاب قرار میدهد تا دلالت رهایی از جهالت و رهنمود بودن خود را بر دوش الفاظ بگذارد سپس در بیتی دیگر یاد امام حسین7 را به عنوان غنیساز اندیشه معرفی میکند واین گونه بحث معرفت مطرح میشود و شناخت اهل بیت: و گفتمانشان اهمیت پیدا میکند تا انسان به آگاهی دست یابد و به اصلاح برآید .با عبارت "ذکــراکَ فُوّهـَةُ الثَّـوراتِ"میرسیم که تمام پیام شعر در آن نمود مییابد، پیامی مبنی بر این که شناخت عمیق امام حسین7 و هدف نهضت عاشورا انسان را وادار به خیزش در برابر ظلم و نابرابری و منکر میکند.
در ابیات زیر نیز شاعر به حرکتسازی نهضت حسین اشاره میکند:
وذِکْراکَ فــــــــی نُطَفِ الثـّـــــــائِرین |
|
تهـزُّ الفحولةَ فــــــــی المضجـــــــــع |
«نطفههای انقلابیان با یاد تو بسته شده که قهرمانی را در گهوارهها به وجود میآورد. همواره کربلا در اندیشۀ من نقش می بندد و تمام هستی فقط در آن جا خلاصه میشود».
مؤلفههای قیام سیدالشهدا که خود شالودهای از عناصر مترقی یک قیام اسلامی و دارای پیوندی عمیق و نشأت گرفته از شریعت است، به شدت راهبردی و راهگشا برای حرکتها و خیزشهای احیاگرانه میباشند، به همین جهت شاعران شیعه با پرداختن به موضوع نهضت امام حسین7 و الهامبخش بودن آن، سعی دارند به صورت غیر مستقیم جنبشی فراگیر و همگانی با مؤلفههای اصیل اسلامی علیه طاغوتیان روزگار خود به راه اندازند، به ویژه به هنگام خوانش شعر جاسمالصحیح که خود در جامعه ای با حاکمیت شبه اموی پرورش یافته و کامل ودقیق نیاز به برپایی این نوع خیزش و پویایی نهضت حسین علیهالسلام را درک نموده است، می توان به صورت بسیار ملموس صدق عاطفۀ موجود در آن را دریافت نمود و با فضای شورانگیز حاکم بر آن همراه شد.
در دو بیت زیر شاعر در مفهوم پردازی عمیق و با پیشینۀ برخورداری از اندیشمندی و تعقل در قیام عاشورا، امام حسین7 را وطنی میداند که پناه تمام بشریت و راهی برای دستیابی به سعادت است. منظور از مساکین در بیت اول انسانهای پرورش نیافته است که با راهیابی به فلسفۀ قیام امام حسین7 وودرک فرهنگ حسینی بالیده اند:
هلْ کنتَ فی (الطّــفِّ) إلاّ شــــاعراً |
|
وَطَـناً /کلُّ المسَــاکینِ فی أحضَــــانِهِ کَــــــبروا ! |
«ای حسین! تو در کربلا شاعرو وطنی بودی که همۀ مساکین در آغوش آن بالیدند. تمام پرندگان گرسنۀ زمین به شعر تو گوش فرا دادند و تصاویر زیادی در اطراف آن ها ایجاد شد».
شاعر در عبارت «اصغت الیک طیور الارض جائعة»، با کاربست استعارۀ مکنیه، پرندگان را تشبیه به انسانهایی کرده است که به سخنان امام7، گوش فرا می دهند. پرندگان مشبه هستند، مشبهبه حذف شده و فعل «اصغت»به عنوان یکی از لوازم مشبهبه، آورده شده است. وی با تصویرپردازی ادبی به عظمت حسین بن علی علیهما السلام اشاره میکند، تصویرپردازی در دو بیت بالا بسیار بلیغ و گویا است و به طرزی هوشمندانه پردازش شده که با یک تعبیر ساده توسط ترکیبهای زبانی، گفتمان مورد نظر شاعر را منتقل کرده است. او محورهای جانشینی و همنشینی واژگانی را به گونهای در کنار هم چیده که تصویری پویا و فراتر از زبان، از نهضت حسین علیهالسلام ارایه میدهد. حسین وطن است و این تعبیر به حدی دلنشین و عمیق است که شعر و تراکیب زبانی را از مرحلۀ معنای اشارهوار به معانی چند وجهی و عمیق شخصیت امام حسین7 در قالب وطن و دلالت بر هر آن چه متعلق به انسان و آزادگی اوشمرده می شود، رسانده است.
3-6. همانندسازی شیعه در مبارزه برای عقیده
همانندسازی، اثرات مثبت بر عملکرد در سطوح مختلف فردی، گروهی و سازمانی دارد و نظریۀ مشترک در زمینۀ همانندسازی این است که پدیده یاد شده همیشه منجر به نتایجی مفید می گردد. با توجه به آن چه گذشت، موضوع همانندسازی در فرهنگ شیعه، به صورت همانندسازی با معصومین: و اصحابشان نمود دارد و ائمۀ شیعه: و یارانشان منبع یا هدف همانندسازی هستند(کشاورزی، 1392: 8). این مسأله در شعر زیر از جاسم الصحیح به عنوان یک شاعر شیعی نمود یافته است:
إرثُنا الضَّخْمُ ثورةٌ مِنْ أبی ذر |
|
تَمَشَّتْ فِی نُطْفَةِ الأَجْیالِ |
«ارث عظیمی که از ابوذر داریم انقلابی است که در نطفههای نسل های ما ریشه دوانده است. انقلابی که نسل برخاستۀ ما را با شیر تبعید سیرآب کرده به گونه ای که در راه رسیدن به آرزوها احساس گرسنگی نداریم. ای علی! این انقلاب، انقلابی است که در تبعید پیر شده، اما هم چنان به شما وپیوند خورده است. تو آن را متولد کردی و بعد از تو در چشمهای مردان زنده مانده است».
الصحیح در قطعۀ فوق همانندسازی و الگوپذیری را به عنوان مؤلفهای از مؤلفههای هویت شیعه مطرح میکند .براساس این الگو شیعه همواره رهبرپذیر و الگوپذیر بوده و تاریخ ریشهدار آن از نمونه های فراوان برای همانندسازی نسلها غنی وپرباراست. سپس با تعابیری حماسی و سرشار از معنویت دینی و روحیۀ مبارزه و پایداری، به انقلابی بودن نسل به نسل شیعه اشاره میکند که آن را از امیر المؤمنین: و اصحاب ایشان به ارث برده است.
به دنبال آن در ابیات زیر شکلی از همانندسازی فرهنگ شیعه را در نمونهای معاصروشناخته شده از پیکار جویان شیعی متجلی میسازد:
أراکَ فأَسمُــوْ فی قِداسَـــةِ ما أَرَى |
|
کـــأنَّ اللیالی جدَّدَتْ فیکَ (حیدرَا) أَرَادَتْ لِذاکَ الوِتْرِ أنْ یتَکـــــرَّرَا |
«تو را میبینم و به خاطر قداست آن چه میبینم، برمیخیزم گویی که شبها دوباره حیدر را احیا کرده است. گویی شبها میخواهند که آن خون خواهی دوباره تکرار شود. شبروها در قافلههای آزادگان، مرکبهایشان را آماده کردهاند و شبروی آغاز شده است. (صنین)بزرگ به تو زانوی الهی و بازویی نیرومند داده است».
شاعر در عبارت ارادت اللیالی»، با جانبخشی به لیالی، و استفاده از استعارۀ مکنیه، شبها را به انسانی تشبیه کرده است که به دنبال خون خواهی هستند. به این ترتیب، شاعر این رهبر و مقاومت او را در برابر ظلم و فساد و تجاوز با امیرالمؤمنین7، همانندسازی میکند. باید گفت که تاریخ شیعه لبریز از مردان دیندار، مبارز و مصلح بوده و همانندسازی در آن بسیار مطلوب و موفق است.
3-7. مظلومیت شیعه
مشکاةُ جعفرَ لَنْ تَخْبوُ فَتیلَتُها |
|
مَهْما تَظاعَفَ ظُلْمُ الرّیحِ لِلَّهَبِ |
«هر چقدر که طوفانهای ظلم و جور شدید باشند، نور جعفر خاموش نخواهد شد. حفرههایی در بقیع پاک، هم چون چشمهای بدون مژه باقی مانده است که خاک آن ها از شدت اندوه و سوز خروارها خروار سرزنش را به روزگار روانه میکنند».
شاعر در ابیات بالا به بقیع و بدون ضریح بودن قبور ائمۀ اطهار: در آن جا اشاره میکند که از ظلم و حقد آلسعود و وهابیت به شیعهها همواره مورد ظلم و اجحاف قرار میگیرد ولی با این همه هم چنان جاویدان و مهرشان در قلوب شیعیان جاری است. شاعر در مصرع اول، با بهرهگیری از استعارۀ مکنیه «جعفر» را به چراغی تشبیه کرده است که علیرغم وزش طوفانهای ظلم، هرگز خاموش نخواهد شد. به عبارت دیگر شاعر با کاربست ترکیب اضافی «مشکاة جعفر»، جعفر را مشبه و «مشکاة» را مشبهبه قرار داده و جعفر را به چراغی تشبیه کرده که از لوازم آن «خاموش نشدن»، است.
3-8. مهدویت و انتظار
مذهب تشیع ایدهآلترین مدل حکومت بشری را حکومت امام مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف میداند. همواره شیعه، موضوع مهدویت را با هویت دینی-مذهبی خود یکی دانسته، این آموزه بنمآیۀ اصلی نظامنامه تئوریک شیعه شمرده می شود و به نوعی با هویت تشیع گره خورده است؛ لذا شاعران شیعه به این موضوع توجهی خاص داشته و تا آن جاکه در توانشان بوده است به واکاوی آن پرداختهاند. در ابیات زیر ملاحظه میکنیم که جاسمالصحیح نیز در اینباره چنین میسراید:
إنْتَظِرْ مَهْمَا دَعَوْناکَ:البِدار! |
|
نَحْنُ فی الغَیبِ زَرَعْناکَ انْتِظارا |
«هر بار گفتیم: تعجیل کن! از غیب منتظرت بودیم. محصول خوب شد و جنگلی از اسطورهها پدید آمد که میوههای آن را چیدیم. در رسیدن به آرزوها شکست خوردیم و نفهمیدیم چگونه به پیروزی-تو- برسیم. همواره از خود میپرسیم: چه کدام یک از ما این جااست؟ ما یا تو؟چه کسی از نظرها پنهان شده است؟ ما از اجدادمان این عشق و شوق را به ارث بردهایم و طبیعت عشق این است که سرزنش را نادیده بگیرد و نپذیرد».
شاعر با تشبیه اسطورهها به میوههایی که از درختان پربار چیده میشود با الفاظی سرشار از یقین به مسئلۀ منجی از انتظار امام و شوق ظهورش سخن می گوید و اذعان دارد که امام7 حاضر است و این ما هستیم که در محضر ایشان، غایب هستیم و حضور در محضر ایشان مستلزم اقدامات نصرتبخش از سوی شیعیان منتظر است. با توجه به پرداختن شاعر به مسئلۀ مهدویت نقش مهم شعر شیعی به عنوان یک رسانه کارآمد برای تبلیغ گفتمان علوی و نشر آن و هم چنین آگاهیبخشی غیر مستقیم برای شناخت تعالیم مذهبی، به طور کامل مشخص است.
3-9. برپایی دولت مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف
بحث مهدویت از کانونیترین گزارههای اعتقادی شیعه است که نصوص و متون دینی ما هم بر این امر صحه میگذارد. تشیع در تاریخ پر فراز و نشیب خود همیشه منتظر بوده تا امام عصر عج الله تعالی فرجه الشریف ظهور نماید و دولت کریمهاش را بر پا دارد؛ لذا اعتقاد به آموزۀ مهدویت، استراتژی شیعه در طول تاریخ بوده است. در ابیات زیر جاسمالصحیح« به ایدۀ فراگیر و همگانی مهدویت که هم زمان با پیدایش تمدن در عرصۀ زندگی اجتماعی، صعود به مدینۀ فاضله و فراهم نمودن زمینه برای حکومت عدل جهانی، ذهن انسانها را به خود مشغول کرده و به تدریج این ایده به یک آرمان تبدیل گردیده است» (صمدی، 1386:39). اشاره میکند:
یولَدُ المَهدِی مِنْ اَعْمــــــــــــــاقِنــــــا |
|
ثم یمتدُّ على الدنیا مَنارا |
«مهدی از اعماق ما متولد شده است و نور را به دنیا ارزانی میکند. کارها را در راستای آرزوها قرار دهید تا از رحم ضعف و سستی، پیروزی را به دنیا آورید . مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف را بفهیمد؛چرا که عشق زمانی جلی و پرنور میشود که با فهم همراه شود. چه بسا از اعماق شما سوارکاری که از انتظار خسته شده، پرتو افشانی کند».
شاعر در عبارت «تنجبوا من رحم الضعف انتصارا»، با استفاده از استعارۀ مکنیه، ضعف و سستی را به زنی تشبیه کرده است که از رحم او پیروزی به دنیا خواهد آمد. به عبارت دیگر شاعر برپایی دولت پویا و فعال حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف را مرهون فراهم نمودن زمینۀ ظهور آن حضرت به دست جهانیان و به ویژه شیعیان میداند و به فهم عمیق وجود آن حضرت دعوت می کند تا بر اساس شناخت عمیق و حب حقیقی به وجود مقدس ایشان با پیروی از الگوی رفتاری و عملی صحیح فردی و اجتماعی اسلامی –علوی در برپایی حکومت عدل جهانی که با رهبری امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف تحقق مییابد، اثر گذار باشیم؛ چرا که زمینهسازی و مهیا کردن جامعۀ متناسب با شرایط فرهنگ دینی اصیل و توحیدی جهت ظهور منجی بشریت، نیازمند توجه به نقش اراده انسان و نیروسازی است؛ زیرا اراده و محتوای باطنی انسان، علت تمامی تحولات اجتماعی به شمار میآیدو جاسمالصحیح به عنوان یک فرد با هویت شیعی از شعر خود به عنوان یک رسانۀ متعهد جهت توجه به تربیت انسان برای تعجیل در ظهور منجی به خوبی استفاده کرده است و در واقع توانسته با تعابیری هم چون«ثم یمتد على الدنیا منارا» و یا« ربما یشرق من أعماقکم» تعریفی عمیق و جامع را از وجود آن حضرت و حکومت عدل جهانی ایشان ارایه دهد که آرامش و امنیت و صلح حاکم بر آن حکومت در لفظ" مناره " موج میزند.
نتیجه گیری
1- باخوانش هر شعری و پی بردن به دلالتهای معنایی نهفته در آن میتوان به این مسئله پی برد که این شعر حامل چه گفتمانی است و اندیشۀ اصلی آن از کجا مایه میگیرد و قرار است چه خدمتی به ایدئولوژی خالق خود کند پس شعر در ترسیخ و تثبیت هویت گفتمان متضمن خود، نقشی بسیار مهم را ایفا میکند؛
2- شعر جاسم الصحیح بی پروا نیست و کم تر به مسایل حساسیتبرانگیز در آن پرداخته شده است، ولی به عنوان شعر شیعی در پردازش عناصر هویتبخش شیعه بسیار موفق عمل کرده و با تولید معانی در قالبهای زبانی ابداعی و عمیق به خوبی شاخصههای مذهب تشیع را مطرح کرده است؛
3- بحث ولایتمداری و پذیرش ولی از جانب شیعیان که یکی از اصلیترین ارکان هویت شیعه است در شعر شاعر تحت عنوان یک راهکار ارزشمند برای تعالی یافتن و پیمودن راه رشد و کمال است و تحمل سختیهای راه ولایتمداری را گوارا میداند و نهایت آن را ختم به خیر عظیم، یعنی رضایت حق و اهل بیت: به شمار می آورد؛
4- الصحیح نهضت و قیام امام حسین7 را با تصویرپردازی سرشار از دلالتهای الهامبخش و اندیشههای تکاملیافته و روشنگر در شعر خود مطرح میکند و نهضت ایشان را هویتبخش شیعیان و حرکتزا برای عموم جهانیان میداند، عزاداری بر شهادت حضرت را استمرار دفاع از عقیده و گفتمان علوی معرفی میکند. تراکیب شعری در بخش نهضت امام حسین7 و عزاداری بر شهادت ایشان، به شکل کامل بدیع و هوشمندانه دلالتهای اشارهوار ادبی را به منطق عظیم حسینی منتقل مینماید و عملیات رسانش محتوا توسط تراکیب موفق بوده و توانسته است پویایی نهضت حسینی را به تصویر کشد؛
5- مهدویت به عنوان بنیادیترین عنصر هویتی شیعه در شعر شاعر مطرح شده و الفاظ ادبی حامل بحث مهدویت، الفاظی بسیار امیدبخش است و عاطفه و یقین شاعر به پیام شعر خود را متجلی میسازد؛
6- شاعر با شگردهای زبانی بلیغ و تولید دلالتهای تازه برای الفاظ، رفتار هدفمند و منطقی شیعیان در پذیرش ولایت را در شعر خود گنجانده و بر همانندسازی شیعیان به عنوان هویت مذهبی آنان اصرار ورزیده است؛
7- در بحث ساختارهای زبانی و تصویر شعر و سبک جاسمالصحیح باید گفت که شاعر تجربۀ شعری خود را با واقعیت موجود در جامعۀ شیعی آمیخته و در قالب زبان و با سبکی ساده و به دور از پیچیدگی، ولی در عین حال سطح بالا ریخته است. البته باید گفت که شعر شاعر ویژگی انقلابی بودن را در بالاترین سطح دارد ولی از دردمندی که از بارزترین ویژگیهای آن شمرده می شود تا حدودی به دور مانده است. میتوان گفت که حس دردمندی را کم تر از حس انقلابی و خیزش به مخاطب القا میکند.