میخاییل باختین یکی از بزرگترین نظریهپردازان قرن بیستم، مفاهیم کلیدی گفت وگو و چندآوایی را در عرصۀ رویکردهای زبانی و ادبی ارائه کرده است. نظریههای باختین بر مفهوم دیالوگ استوار است که از نظر وی از سه عنصر تشکیل میشود: سخنگو، شنونده- مخاطب و رابطۀ میانِ سخنگو و شنونده. او مفهوم دیالوگ را در تقابل با مفهوم مونولوگ (تکصدایی) قرار میدهد که توسط یک نهاد، یک فرد و یک قدرت به کار گرفته میشود. باختین با زبانِ تک آوا به نفعِ زبانِ چندآوا مخالفت میکند. متنی که تک آوا باشد در خدمتِ نظام سلطه و هژمونیِ گروههای استبدادی قرار میگیرد و تنها متون چندصدایی و تعدد صداها، منویاتِ جوامعِ فرودست و زیرِسلطه را انعکاس میدهد. در این مقاله برخلاف دیدگاه نظریهپردازانی که قرآن کریم را متعلقّ به جوامعِ اساطیری و کلاسیک میدانند که نظا م تک آوا را تقویت میکند، درنظر است براین تلقّی تکیه گردد که با توجّه به ظرفیتها و قابلیتهای ماهوی قرآن کریم این اثر را باید یک کتابِ چندآوا درنظر گرفت که در جای جایِ این اثرِ متعالی، تئوری منطقِ مکالمۀ باختین قابل رصد و مشاهده است.